در دهاتی سرسبز ایران، زندگی یک داستاننویس بزرگ به نام بحروز وثوقی شروع شد. وی هنر خلق داستان را از روزهای کودکی یاد گرفت و با تواناییهای خارقالعاده خود، دنیای ادبیات ایران را آفرید. با زبانی پر از زیبایی و شعر، وثوقی در داستانهایش تلاش میکرد تا مسائل اخلاقی و فلسفی را به تصویر کشیده و خواننده را به تفکر و تأمل واداشت.
در یکی از داستانهایش، وثوقی چشمان خود را به سوی دشتهای کرمان باز کرد. مردمان آنجا در حال کشاورزی بودند و زمینهایشان از حبوباتی مانند عدس و نخود پر بود. او تصور کرد که هر حبه آنها یک داستان جدید و خاص است، مانند هر قطره قطره از ترانههای تیمور. با همین اندیشهها، وثوقی داستانهایش را به ابهت و زیبایی بیشتری بسته بندی کرد.
از جمله آثار برجسته وثوقی میتوان به “آینه دو روی” اشاره کرد که در آن او به نگاه ماجراهای زندگی انسان اشراق میاندازد. این اثر زیبا نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان شهرت یافت و به ارزشمندترین اثر وثوقی تبدیل شد.
بحروز وثوقی با داستانهای خود نه تنها ایرانیان را به زیباییهای فرهنگ و تاریخ خود آشنا کرد، بلکه در جهانی شد که قوم و نژاد را فراموش میکرد. او با ارثی غنی از قصههای فرهنگی و ملی، نمادها و نیایشهایی را به داستانهای خویش هم کرد و با نگاه آرامش بخش خود، تلاش کرد دلهای مردم را به زندگی و زیبایی میانشان پژوهاند.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا در داستانهای بحروز وثوقی به سفری پر از تعالیم و زیبایی در دنیای ادبیات و انسانیت سرزنشیم.
“تصویر بالا تزئینی است”