آسیا ، آفریقا و اروپا در خاورمیانه ملاقات می کنند. این منطقه مدتهاست که چهارراه جهان و خانه امپراطوری ها بوده است. اهمیت آن از بین نمی رود. با این حال ، تقاطع سه قاره جغرافیای ساده ای را ارائه نمی دهد. این کشور توسط دریاهای داخلی که هم مرز با ساحل های غالباً مورد بحث – دریای آزوف ، دریای سیاه ، دریای سرخ و البته مدیترانه است ، با نامی که آن را مرکز زمین اعلام می کند ، مشخص شده است. برای پیچیده تر کردن امور ، این اجسام آب توسط نقاط چوک های استراتژیک محدود می شوند: تنگه های کرچ ، بسپار و Dardanelles در شمال ، و سپس به سمت جنوب حرکت می کنند: ورود به کانال سوئز ، تنگه های Tiran ، Bab-El-Mandeb و تنگه های هورموز. دور به غرب ، جبل الطارق متعلق به لیست است.
تجارت جهانی در این گذرگاه های باریک جریان می یابد ، از جمله صادرات نفتی که هنوز هم حیاتی از کشورهای خلیج فارس است. این تجارت همچنان در برابر نیروهای خصمانه در خفگی ها آسیب پذیر است ، همانطور که اکنون با حملات حوثی ها از یمن می بینیم. اختلال در تجارت از طریق خاورمیانه دریایی این پتانسیل را دارد که اقتصادها را به همان اندازه دور از خاور دور و همچنین اروپا بی ثبات کند. ایالات متحده نیز از پیامدهای اقتصادی محاصره های تجاری یا موانع پیروی از نفت مصون نخواهد بود. آزادی ناوبری در منطقه برای امنیت آمریکا بسیار مهم است و در این مرحله فقط ایالات متحده می تواند آن را تضمین کند.
بنابراین این وسعت بزرگ از دریای سیاه تا اقیانوس هند اهمیت استراتژیک زیادی را به ویژه در دوره فعلی رقابت قدرت بزرگ حفظ می کند. هرگونه تمایل به سیاست گمراه کننده برای ایالات متحده برای تسلیم منطقه ، عقب نشینی از خاورمیانه و “محوری” به چین ، فاجعه ای برای امنیت آمریکا خواهد بود. قدرت از خلاء استفاده می کند. هرگونه عزیمت آمریکایی منطقه را به مخالفان ما واگذار می کند.
در حال حاضر ایالات متحده همچنان قدرت بزرگ غالب در منطقه است. مخالفان ما حتی نزدیک نیستند. در پی سقوط رژیم اسد ، روسیه در سوریه به طور قابل توجهی کاهش یافته است ، در حالی که چین با احتیاط برای ورود به منطقه محتاط بوده است ، مگر اینکه به عنوان یک قدرت اقتصادی از طریق ابتکار کمربند و جاده و سرمایه گذاری های درنده خود در آفریقا. بنابراین در صفحه شطرنج استراتژی قدرت جهانی ، بنابراین تنها ایالات متحده و هیچ یک از رقبای همسالان نزدیک که دارای برتری در منطقه هستند ، نیست.
با این حال ، این برتری بدون هزینه نیست. خاورمیانه مملو از درگیری های زیادی برای لیست همه آنها است ، اما آنها عبارتند از: جنگ داخلی در سودان ، تروریسم حوثی ها در یمن ، جنگ در غزه و سوال فلسطین ، قوس بی ثباتی در سراسر لوانت -لبانسون ، سوریه ، عراق – و البته تهدید شرورانه ای از هسته ای ایران هسته ای. تا آنجا که از یک قدرت خارجی برای پرداختن به آنها فراخوانده می شود ، فقط ایالات متحده است که می تواند آن نقش را ایفا کند. از این رو در ابتکارات مختلف دیپلماتیک اخیر ، فقط واشنگتن است. اروپایی ها تا حد زیادی کنار گذاشته شده اند. “کوارتت” دو دهه پیش ، که سازمان ملل متحد ، اتحادیه اروپا ، روسیه و ایالات متحده را گرد هم آورد تا درگیری بین اسرائیل و فلسطینی ها را برطرف کند ، به نظر می رسد تاریخ باستان. فقط رهبری آمریکا اکنون اهمیت دارد. خیلی برای پچ پچ در مورد کاهش قدرت ایالات متحده.
هر یک از چندین درگیری ذکر شده در بالا دارای ویژگی های محلی خاص خود است. برخی از آنها در موضوعات قبلی درباره کاروان با این حال ، این مهم نیست که از جنگل برای درختان چشم پوشی نکنید و چالش های استراتژیک بزرگتر را که سیاست ایالات متحده در خاورمیانه دریایی پیش روی آن است ، به ویژه در پنج نکته زیر ، در نظر داشته باشید.
اول و مهمتر از همه ، این وظیفه ایالات متحده است که آزادی ناوبری را در منطقه ای حیاتی برای اقتصاد جهانی حفظ کنیم. این نقش آمریکایی در منطقه از زمان سرکوب دزدی دریایی باربی و چکمه های روی زمین در “سواحل طرابلس” بوده است. امروز این مأموریت شامل حفظ امنیت خفگی و انکار بازیگران مخالف ظرفیت جلوگیری از جریان تجارت و تجارت در انرژی در مکانهایی مانند تنگه های هورموز و باب-المندب است. همچنین یک مؤلفه اصلی روابط استراتژیک با شریک ناتو ترکیه را تعریف می کند که مسیر بین دریای سیاه و اژه را فرمان می دهد. در حال حاضر حوثی های تحت حمایت ایران حمل و نقل را با حملات موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین تهدید می کنند. در نتیجه ، امنیت دریایی از بین رفته است و کشتی ها را وادار می کند تا مسیرهای جایگزین و طولانی تری از آسیا به اروپا پیدا کنند و از این طریق به افزایش قیمت کمک می کنند. ایالات متحده حضور دریایی برای پاسخ به حوثی ها ، به ویژه با ناوگان پنجم در بحرین دارد ، اما منابع نازک است. آتش بس 6 ماه مه نوید می دهد که به تنهایی از کشتی های ما محافظت کند ، به این معنی که حوثی ها اختلال خود را ادامه خواهند داد. این یک مکث ناپایدار در بهترین حالت است. ادامه درگیری محتمل است.
دوم ، ایران صرفاً یک مشکل محلی نیست ، یک سؤال از حقوق بشر که شامل سرکوب رژیم از مخالفت داخلی است ، هنگامی که مردم ایران سعی در ادعای حقوق خود دارند. علاوه بر این ، جمهوری اسلامی مدتهاست که استراتژی بی ثباتی منطقه ای را دنبال می کند ، که از نظر ایدئولوژی بنیادی انقلابی خود قاب بندی شده است. به عنوان پاسخی به تأثیر آسیب زای تهدیدی برای میهن که در طول جنگ با عراق تجربه شده است ، ایران ترجیح می دهد با تکیه بر پراکوها ، نیروهای نظامی با هم تراز شده از مرزهای خود را دور از مرزهای خود حفظ کند: حزب الله در لبنان ، حماس در غزه ، شیلیتیا در عراق در عراق و عراق در عراق در عراق از این رو توصیف سیاست ایرانی به عنوان اراده برای جنگ به آخرین عرب در تئاترهای دوردست.
با این حال ، این امر به ایران است که از خطوط ساحلی خود دفاع کند ، و بنابراین یک استراتژی دریایی نامتقارن را تدوین کرده است. به منظور کنترل کنترل بر روی دریا و آزار و اذیت دارایی های آمریکایی ، به قایق های حمله سریع ، هواپیماهای بدون سرنشین و معادن متکی است. به عنوان مثال ، در 12 ژانویه 2016 دو قایق آموزشی آمریکایی سهواً به آبهای ایران سوار شدند. ده ملوان آمریکایی توسط سپاه گارد انقلابی ایران اسیر شدند و به مدت 15 ساعت بازداشت شدند. عکسهای تحقیرآمیز از ملوانان که با دستان خود در پشت سرشان زانو زده بودند ، با تهیه کودتای تبلیغاتی برای تهران منتشر شد. در صورت خروج ایالات متحده از منطقه ، قابل پیش بینی است که ایران با افزایش احتمال درگیری با سایر بازیگران منطقه ، این فرصت را برای گسترش حضور دریایی خود در خلیج و دریای سرخ به دست آورد. علاوه بر این ، گسترش نیروی دریایی قدرت ایرانی تأثیر قطع هند و اقیانوس آرام از دسترسی به مدیترانه از طریق سوئز خواهد داشت. (این استراتژی برای قطع پیوندهای دریایی بین اروپا و هند یک عامل انگیزشی در استراتژی آلمان در هر دو جنگ جهانی بود ، نشانه ای از ارزش ژئواستراتژیک ماندگار خاورمیانه.)
سوم ، علی رغم رهبری ایالات متحده در منطقه ، چین و روسیه تهدیدهای احتمالی هستند. نباید فراموش کرد که آنها به همراه ایران و کره شمالی برای تخریب قدرت آمریکایی به صورت کنسرت فعالیت می کنند. هدف نهایی آنها این است که ایالات متحده را از زمین ماسه اوراسیا دور کنیم. چین در درجه اول از طریق ابتکارات اقتصادی ، بلکه از طریق سرمایه گذاری در زیرساخت های بندری که مطمئناً دارای ابعاد جمع آوری اطلاعاتی نیز هستند ، قدرت می دهد. با این حال ، یک بعد نظامی نیز وجود دارد: در 19 آوریل سال جاری ، چین و مصر دریل های نظامی مشترک را در نزدیکی مرز اسرائیل انجام دادند و در ماه مه آنها در تمرینات هوایی با جت های جنگنده همکاری کردند. ارتش رهایی مردم چین اولین پایگاه نظامی خود را در خارج از کشور در جیبوتی در نزدیکی باب المندب اداره می کند. چین به هیچ وجه نیروی نظامی اصلی منطقه نیست ، اما ممکن است حضور آن را گسترش دهد.
در همین حال ، در مورد روسیه ، سقوط رژیم اسد در سوریه آن را محدود کرده است اما به هیچ وجه حضور خود را خاتمه نداد. پایگاه دریایی آن در تارتوس ، ساخته شده در دهه 1970 ، تنها تأسیسات روسیه در مدیترانه است و بنابراین برای پیش بینی قدرت مسکو در منطقه بسیار حیاتی است. روسیه همچنین یک پایگاه هوایی را در نزدیکی خیمیم حفظ می کند. اگرچه روسیه ستون اصلی حمایت از اسد بود ، رهبری پس از اسد سوریه تصمیم گرفت تا آن را اخراج نکند ، در عوض فقط دوباره رابطه را مجدداً مورد استفاده قرار داد. روسیه هنوز هم در سوریه با وجود ردپای کاهش یافته در سوریه باقی مانده است. از آنجا که رئیس جمهور ترامپ روابط خود را با پس از اسد دمشق باز می کند ، یک هدف قابل قبول از دیپلماسی ایالات متحده می تواند شامل خاتمه کامل حضور روسیه باشد. از بین بردن روسیه از سوریه ، تلاشهای مسکو برای فعالیت در مدیترانه و آفریقا را به شدت محدود می کند که در آن – به ویژه در ساحل – در سالهای اخیر پیشرفت کرده است.
چهارم ، فقدان انسجام سیاسی داخلی در سراسر منطقه پدید آمده است. امارات ، عربستان سعودی و قطر همه دوره های مستقل و غالباً رقیب را دنبال می کنند. به جای یک بلوک عربی ، فرد با چند قطبی منطقه ای روبرو است. رابطه ظاهراً ترامپ با ولیعهد سعودی ممکن است تعادل را به سمت ریاض کج کند ، اما صورت فلکی منافع ناپایدار است. پیچیدگی مشابه قدرتهای غیر عرب را تعریف می کند: اسرائیل ، ایران و ترکیه ، که در مسابقات خودشان گرفتار شده اند. کشورهای عربی به درستی از ایران و جاه طلبی های امپراتوری آن ترس دارند. در عین حال ، آنها در درجه های مختلف ، از پیگرد قانونی اسرائیل در جنگ غزه ناراحت هستند. از این نوشتار ، هنوز مشخص است که آیا سفر ترامپ به منطقه می تواند بر این تنش های داخلی تأثیر بگذارد و رهبری آمریکا را مجدداً به گونه ای که انسجام منطقه ای بیشتری ایجاد می کند ، مجدداً تأیید کند. این یک چالش خاص دریایی نیست ، اگرچه قدرت دریایی ایالات متحده ، به ویژه به عنوان بازدارنده ایران ، برای هر محاسبه امنیتی که زیربنای برنامه سیاسی باشد ، مهم خواهد بود.
پنجم و سرانجام ، مجموعه ای از چالش های کاملاً دریایی وجود دارد ، از جمله آسیب پذیری های زیرساختی ، به ویژه در مورد امکانات بندری ، کابل های زیرزمینی و خطوط لوله نفت. کشورهای خصمانه یا بازیگران غیر دولتی فرصتی برای خراب کردن ویران کردن دارند. به عنوان مثال ، منطقی است که فرض کنیم ایران به تسهیلات سعودی برخورد می کند ، اگر اسرائیل یا ایالات متحده به مکانهای هسته ای خود حمله کنند. به همین ترتیب عملیات گاز اسرائیل در مدیترانه اهداف در معرض دید قرار می گیرد. به طور کلی سیستم های دریایی در برابر حملات سایبری ، حملات هواپیماهای بدون سرنشین یا خرابکاری های غیرقابل تسخیر آسیب پذیر هستند ، همانطور که در آسیب به خط لوله Nord Stream 2 در بالتیک مشاهده شد. علاوه بر این ، عدم تقارن هزینه قابل توجهی بین کشتی های بسیار گران قیمت ، هسته قدرت نیروی دریایی ، آشکارا در معرض سطح اقیانوس قرار دارد و فناوری هواپیماهای بدون سرنشین و موشکی به طور فزاینده ای که مخالفان می توانند از آن استفاده کنند تا بتوانند زمین بازی را از آن استفاده کنند. به خصوص در این دوره از محدودیت های بودجه ، هزینه های پایین به سرعت به یک مزیت نظامی تبدیل می شوند.
با وجود دامنه جهانی رقابت قدرت بزرگ ، ایالات متحده در حال حاضر در خاورمیانه حاکم است. نه روسیه و نه چین هیچ تأثیر قابل مقایسه ای را فرمان نمی دهند ، اگرچه هر دو با حضور در آمریکا وجود دارند و اساساً خصمانه هستند. بنابراین ، خاورمیانه فرصتی برای دولت ترامپ برای ایجاد انسجام سیاسی منطقه ای با حل و فصل رقابت در بین کشورهای مختلف و حل چندین درگیری است. این ماده برنامه توافق نامه ابراهیم است. عقب نشینی از منطقه احمقانه خواهد بود – خواه با انزوا گرایی یا با اولویت بندی مطلق چالش چین. این مهم است که تصویر بزرگتر را در مورد فضای دریایی که از جبل الطارق تا دریای سیاه و جنوب به خلیج و هند و اقیانوس آرام امتداد دارد ، در نظر داشته باشید. یک سیاست ادغام اقتصادی آمریکایی که در آزادی ناوبری مبتنی بر آزادی ناوبری است ، می تواند ثبات را به وجود آورد ، در حالی که مخالفان و اسپویلرها را کنار می گذارد.