آیا ایران زانو را به یک واقعیت منطقه ای جدید خم می کند ، و بیشتر از ضعف مجبور به ضعف می شود؟ بسیاری از ناظران اکنون استدلال می کنند که تهران ، تحت فشار در داخل و خارج از کشور ، به دنبال کاهش تنش با کشورهای عربی ، به ویژه بازیگران اصلی خلیج فارس مانند عربستان سعودی ، به رسمیت شناختن یک منظره استراتژیک در حال تغییر است.
خلیج فارس و خاورمیانه در واقع تکامل یافته اند و هم نظم منطقه ای و هم موقعیت خود ایران را در درون آن تغییر داده اند. به نظر می رسد که جمهوری اسلامی دیگر به عنوان یک جادوگر انقلابی که هنگام صادرات ایدئولوژی خود برای تسلط بر کشورهای همسایه خم شده است ، به نظر نمی رسد. درعوض ، به نظر می رسد که تهران به طور فزاینده ای تمایل دارد تا جاه طلبی های رادیکال خود را کنار بگذارد و بیشتر شبیه به یک کشور ملت با منافع فشار آور و محدودیت های سخت باشد ، که اکنون بین استراتژیک و تاکتیکی تشخیص می دهد.
این ارزیابی مجدد در سفر اخیر عباس آراگچی معاون وزیر امور خارجه ایران به قاهره مشهود بود ، جایی که وی با عبدل فاتاه السیسی رئیس جمهور مصر و وزیر امور خارجه بدر عبدلاتتی ملاقات کرد. تمایل اعلام شده آراگچی برای جلوگیری از رویارویی با اسرائیل و ایالات متحده نشانگر تغییر قابل توجه است. ایران دیگر به طور قاطع کشورهای عربی را به عنوان “عوامل اسرائیل” معرفی نمی کند. در عوض ، به نظر می رسد که به دنبال نزدیک شدن ، رسیدن به واسطه گر ، مصر در میان آنها ، که ممکن است به تهران کمک کند تا با واشنگتن و تل آویو تمایل خود را برای حل و فصل اختلافات در مورد برنامه هسته ای خود و مداخلات منطقه ای برقرار کند.
بازدیدهای قبلی آراگچی از پایتخت های خلیج فارس ، جایی که وی ابراز خوش بینی در مورد مذاکرات ایالات متحده و ایران تحت واسطه ای عمانی ، در همان جهت نشان می دهد: ایران خط قرمز روشن را در درگیری نظامی ترسیم می کند ، در حالی که انعطاف پذیری را در مواردی مانند غنی سازی اورانیوم و نقش شبه نظامیان متفقین نشان می دهد.
با این حال ، در طول سفر به لبنان ، آراچچی به ویژه از ذکر خلع سلاح حزب الله یا قرار دادن زرادخانه آن تحت کنترل دولت جلوگیری کرد. این سکوت حاکی از آن است که ایران در اولویت قرار دادن خود حفظ و محاسبه دیپلماسی بر ادعای ایدئولوژیک ، به امید جلوگیری از قصاص نظامی اسرائیل از نوع که قبلاً در اعماق تهران و سوریه مورد اصابت قرار گرفته بود ، به قتل فرماندهان ارشد IRGC و حتی رهبر حماس اسماعیل هانیه.
اوراگچی با دقت بیان شده در بیروت ، و عدم حضور آشکار حزب الله از اظهارات رسمی ، نشان می دهد که قاهره هشدارهای جدی را منتقل می کند. این احتمالاً شامل اطلاعات رسمی است که احتمالاً از منابع اسرائیلی یا آمریکایی منتقل شده است و نشان می دهد که اعتصابات اسرائیلی به ایران فقط حدس و گمان رسانه ای نیست بلکه امکانات قریب الوقوع است.
سیگنالهایی که در جلسات آراگچی با مقامات لبنانی مبادله شده اند ، به صراحت ضمنی تهران برای اجازه دادن به مقامات نظامی و امنیتی لبنان می توانند روند خلع سلاح حزب الله ، حداقل تا حدی ، و قرار دادن اسلحه های سنگین خود را در کنترل دولت ، یا به طور دائم یا تا زمانی که آداب و رسوم آینده بین اوضاع و احوال در حال حاضر وجود داشته باشد ، نشان می دهد که در حال حاضر یکپارچه سازی است.
با این حال ، در حالی که این تحولات حاکی از تغییر در وضعیت ایران است ، ساده است که این را به عنوان دائمی یا اصولی ببینیم. اضافه های فعلی ایران کمتر از یک عقب نشینی استراتژیک است تا یک عقب نشینی تاکتیکی ، که مجبور به ضرورت است ، نه محکومیت.
این رژیم به آنچه همیشه بوده است باقی می ماند: یک کشور الهیات که بر اساس ایدئولوژی مخالفت تأسیس شده است. مشروعیت آن مدتهاست که بر دو ستون استراحت کرده است: دشمنی با ایالات متحده و صادرات انقلاب آن به جهان عرب و اسلام. اینها شعارهای صرف نیستند. آنها داربست هویت جمهوری اسلامی هستند. رها کردن آنها به طور کامل ، تضعیف بنیادی که رژیم بیش از چهار دهه در آن ایستاده است ، تضعیف می شود. رهبر عالی علی خامنه ، به عنوان سرپرست آن میراث ، نمی تواند در چنین اصول اصلی به خطر بیفتد.
این تنش ، ایران را در یک لگد خطرناک قرار داده است. از یک طرف انزوا ، کاهش اقتصادی و تهدید رویارویی نظامی نهفته است. از سوی دیگر ، خطر فروپاشی ایدئولوژیک و مخالفت داخلی. این رژیم در حال حرکت در یک مسیر باریک بین ایدئولوژی و عمل گرایی است ، جایی که هر دو گزینه خطرات وجودی را به همراه دارند.
شکنندگی موقعیت ایران هنگام در نظر گرفتن وضعیت به اصطلاح محور مقاومت ، یک شبکه وسیع از بازیگران ایالتی و غیر دولتی تقریباً نیم قرن با دردسر ایجاد کرد. ایران این اتحاد را از لبنان تا یمن ، غزه تا عراق پرورش داد ، نه تنها به قدرت پروژه بلکه برای جلوگیری از دشمنان اصلی خود ، اسرائیل و ایالات متحده. اما آن شبکه اکنون در بحران است.
در تاریخ 7 اکتبر 2023 ، حملات حماس به اسرائیل به طرز چشمگیری برگشت. آنها به جای حمایت از حمایت ، آنها باعث انتقام ویرانگر اسرائیل شدند که رهبری حماس را از جمله یحیی سینوار و محمد دیف به وجود آورد و حتی زندگی اسماعیل هانیه را در تهران ادعا کرد. غزه در ویرانه ها باقی مانده بود. شبکه های تونل پیچیده و حافظه پنهان آن از بین رفته است.
تصمیم حزب الله برای باز کردن جبهه دوم در برابر اسرائیل فقط اوضاع را بدتر کرد. به جای بازداشت اقدامات اسرائیلی ، این جنگ دوم در مقیاس کامل را برانگیخت. فرماندهی عالی حزب الله از بین رفت ، هزاران مبارز کشته شدند و بخش بزرگی از زرادخانه آن نابود شد. اکنون ایران با چالش فوری بازسازی حزب الله روبرو است ، اما بدون سوریه ، پل قدیمی زمین ، این کار بسیار پیچیده تر است.
خود سوریه ، سنگ بنای استراتژی منطقه ای ایران و قدیمی ترین عضو محور ، از بین می رود. رژیم بشار اسد دیگر در آنجا نیست که به آن اعتماد شود. بدون سوریه ، انسجام لجستیکی محور از بین می رود و عمق استراتژیک آن کوچک می شود.
با این حال همه از بین نمی روند. ایران و متحدین آن هنوز هم در عراق نفوذ می کنند ، جایی که نیروهای بسیج مردمی (PMF) یک نیروی قدرتمند هستند. اعلامیه 2024 در مورد برداشت بیشتر نیروهای آمریکایی از عراق فرصتی برای تحکیم قدرت فراهم می کند. حتی اگر PMF در آخرین بحران سوریه مداخله نکرد ، تمایل آنها به انجام این کار ، ظرفیت ماندگار آنها را نشان می دهد.
در همین حال ، حوثی ها به عنوان مؤثرترین پروکسی ایران ظاهر شده اند. اختلال مداوم آنها در حمل و نقل در دریای سرخ و اعتصابات موشکی موفقیت آمیز به اهداف اسرائیلی ، از جمله تل آویو ، اهمیت استراتژیک آنها را برجسته می کند. از نظر جغرافیایی محافظت شده و عمیقاً در پارچه قبیله یمن ، حوثی ها برای خنثی کردن سخت تر هستند و به سرعت تبدیل به “حزب الله جدید” ایران می شوند.
هنوز تهدیدهای فراوان وجود دارد. مقامات جدید سوریه می توانند الهام بخش شورش اهل سنت در عراق باشند و تسلط ایران را تهدید کنند. بسیاری از رهبران جدید سوریه ریشه های عمیقی در شورش سنی عراق دارند و تجدید حیات آنها می تواند ناآرامی های جدیدی را ایجاد کند که باعث چنگ زدن به تهران می شود.
ظهور عربستان سعودی به عنوان یک واسطه منطقه ای و نیروگاه اقتصادی با افزایش قدرت سیاسی نیز به احتمال زیاد در تهران به عنوان یک چالش مستقیم برای اهمیت جمهوری اسلامی تلقی می شود. در حالی که توافق سعودی-ایران در چین در مارس 2023 یک موفقیت دیپلماتیک را نشان می داد و روابط رسمی را پس از سالها خصومت بازگرداند ، این رقابت عمیق که تعامل این دو کشور را برای چندین دهه شکل داده است ، پاک نمی کند.
در زیر سطح ، نارضایتی می ماند و از واگرایی ایدئولوژیک ، رقابت استراتژیک و ناراحتی ایران از صعود ریاض به عنوان یک بازیگر عملی تر و در سطح جهان درگیر می شود. برای رژیمی که مدتهاست خود را به عنوان پیشتاز مقاومت در جهان اسلام طراحی کرده است ، تأثیر فزاینده ای از اصلاحات ، عربستان سعودی از نظر دیپلماتیک فعال فقط حس کاهش را تیز می کند.
با وجود این لرزش ها ، بزرگترین خطر ممکن است از درون ناشی شود. رژیم ضعیف ، گوشه ای و ناامید شده برای حفظ خود ممکن است گزینه ای جز اسلحه سازی برنامه هسته ای آن نداشته باشد. اگر ایران احساس کند که چیزی برای از دست دادن ندارد ، آستانه هسته ای ، که طولانی به عنوان اهرم دستکاری شده است ، ممکن است سرانجام عبور شود. این یک تغییر سرنوشت ساز و خطرناک است ، نه فقط برای ایران بلکه برای کل منطقه.
شکنندگی موقعیت ایران امروز ناشی از تضاد داخلی است که دیگر نمی تواند پنهان شود. این رژیم بین ایدئولوژی و عمل گرایی ، بین جزم انقلابی که زیربنای مشروعیت آن و نیاز وجودی برای سازگاری در برابر چالش های منطقه ای و داخلی بی سابقه است ، گرفتار می شود. اگر تصمیم بگیرد که به ریشه های ایدئولوژیک خود چسبیده باشد ، به خطر می افتد ، انزوا ، فروپاشی اقتصادی و رویارویی بالقوه نظامی را به خطر می اندازد. با این وجود ، اگر این امر باعث تغییر معنی دار شود و با مخالفان خود درگیر شرایطی شود که این اصول انقلابی را به خطر می اندازد ، باعث از بین رفتن پایه و اساس جمهوری اسلامی می شود.
نظامی سازی فزاینده ایران بیشتر ادعاهای مربوط به اصلاحات واقعی را تحت تأثیر قرار می دهد. در 5 ژوئن ، وال استریت ژورنال گزارش داد که تهران دستور داده است هزاران تن از مواد موشکی بالستیک از چین سفارش داده باشد ، تلاش برای بازسازی زرادخانه نظامی آن حتی در حالی که در مذاکرات هسته ای با ایالات متحده شرکت می کند. این استراتژی مسیر دوگانه ، در حالی که دو برابر کردن توانایی های نظامی دو برابر می شود ، به غریزه واقعی رژیم خیانت می کند: بقا از طریق قدرت ، نه از طریق سازش.
ایران گیر کرده است. بازی دیگر یکسان نیست و هزینه های محاسبه اشتباه هرگز بیشتر نبوده است. جمهوری اسلامی خود را به دام می اندازد که در معضل ساخت خود قرار گرفته است. دیگر نمی تواند انقلاب خود را با همان نیرو صادر کند ، و همچنین نمی تواند بدون خیانت به بنیادهای ساخته شده در آن عقب نشینی کند. دفترچه بازی قدیمی ، مخالفت ایدئولوژیک ، ستیزه جویی منطقه ای و آستانه هسته ای ، دیگر نتایج مشابهی را به دست نمی آورد. با این حال تهران فاقد فیلمنامه جدید است.
ایران با گوشه و کنار ، ضعیف و به طور فزاینده ای منزوی ، با سنگین ترین آزمایش وجود پس از سال 1979 روبرو است. استحکام و ناهمواری که زمانی افزایش یافته بود ممکن است اکنون کشف آن را تسریع کند. این فقط استراتژی منطقه ای رژیم نیست که در معرض خطر است. این آینده جمهوری اسلامی است.
این بازی به تنهایی یکی از نفوذ منطقه ای نیست. وجودی است و در این بازی ، سرسختی ممکن است دیگر نشانه قدرت نباشد ، بلکه یک سرنشین فروپاشی است.