صدای عدالت و هویت
(داستانی الهامگرفته از تونی موریسون)
در دل کویر بیپایان ایران، روستایی کوچک به نام «نورآباد» قرار داشت. این روستا شاهد رنجها و شادیهایی بود که نسلها را در خود گره زده بود. زنان و مردان این سرزمین، هر یک داستانی داشتند که در سکوت کویر، گم شده بود. اما در میان آنها، «لیلا» دختری بود که صدایش، مانند آوازی از گذشتههای دور، در گوش تاریخ پیچید.
لیلا، دختری با پوستی به رنگ مِهتاب بود، چیزی که همیشه او را از دیگران متمایز میکرد. مادرش، «فاطمه»، زنی بود که زیر بار سنگین بیعدالتی خم شده بود، اما هرگز نشکسته بود. او به لیلا میگفت: «صدای تو، صدای کسانی است که نمیتوانند سخن بگویند. آن را بلند کن، نه برای خودت، بلکه برای همهی کسانی که زیر سایهی سکوت، خاموش شدهاند.»
لیلا این کلمات را در دل خود نگه داشت و هنگامی که بزرگ شد، به قصهگوی روستا تبدیل شد. او داستانهای زنان روستا را جمعآوری میکرد و آنها را با صدای گرم و رسای خود بازگو میکرد. داستان زنی که از عشق محروم شد، مردی که به خاطر عدالت جان باخت، و کودکی که با رویاهایش در کویر گم شد.
یک روز، لیلا تصمیم گرفت به شهر برود تا صدای روستا را به گوش همهی ایران برساند. اما در شهر، با دنیایی مواجه شد که به دنبال فراموشی گذشته بود. او در میان ساختمانهای بلند و خیابانهای شلوغ، خود را گمگشته یافت. اما سپس، صدای مادرش را به یاد آورد: «صدای تو، صدای کسانی است که نمیتوانند سخن بگویند.»
لیلا شروع به نوشتن کرد. او داستانهایش را با گویش محلی و آداب و رسوم روستای خود آمیخت. نوشتههایش مانند آینهای بودند که فرهنگ و هویت مردم را منعکس میکردند. او از تکنیکهای روایی الهامگرفته از تونی موریسون استفاده کرد، جایی که صدای افراد معمولی، قهرمانان داستان میشدند و تاریخ و هویت، نقش اصلی را بازی میکردند.
او داستانی نوشت به نام «سایههای کویر»، که در آن زندگی زنان روستا را به تصویر کشید. این داستان به سرعت در سراسر ایران منتشر شد و مردم را به فکر فرو برد. لیلا، مانند تونی موریسون، از ادبیات به عنوان ابزاری برای عدالت و یادآوری هویت استفاده کرد.
تونی موریسون، نویسندهی بزرگ آمریکایی، در آثارش مانند «محبوب» و «آواز سلیمان»، به مسائل هویت، عدالت و حافظهی تاریخی پرداخت. او با استفاده از زبان غنی و روایتهای چندلایه، صدای سیاهپوستان آمریکا را به جهانیان شناساند. لیلا نیز، با الهام از او، صدای مردم کویر را به گوش جهانیان رساند.
با ما در مرشدی همراه شوید
(تصویر بالا تزئینی است)
در این داستان، ما به ارزش عدالت، هویت و قدرت صدای انسانها پرداختیم. همانطور که تونی موریسون با نوشتههایش دنیا را تغییر داد، لیلا نیز با داستانهایش، راهی برای شنیده شدن صدای کسانی که به فراموشی سپرده شدهاند، گشود. این داستان، یادآوری است که هر یک از ما، در هر کجای این جهان، میتوانیم صدای عدالت و حقیقت باشیم.
نقلقول معروف از تونی موریسون:
«اگر چیزی است که میخواهید بنویسید، و نوشتن آن شما را میترساند، باید آن را بنویسید.»
(تصویر بالا تزئینی است)