با ما در مرشدی همراه شوید. تصویر بالا تزئینی است.
در دل خاکستری شهر تهران، یک شب تاریک و بارانی، قصهگویی آغاز میشود. مرشد، یک قلمروی افسونگر و پراز اسرار، در آوازهی خندهها و گریههایش نغمههایی از عشق و دلنوشتههای ابدی میبافد. وی از آن دسته از نویسندگانی بود که تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران را در آثار خود به تصویر کشید.
در داستانی شکل گرفته از ویرانههای اندیشه و غم، مرشد با شغافآرزوی زندگی به سر میبرد. او به رفیقی وفادار و بی اعتنای عبارات مکتوب بود، همچون شاعران دوران بلند گذشته. از ابتدای زندگی تا انتهای آن، ماجراهایی از آثار ابراهیم گلستان بر زبان مرشد میکشد.
در این داستان، زندگی و مرگ، عشق و دوستی، همه در کنار هم جریمه و موردشناسی فرصت دادن به این برجسته از داستاننویسان دانسته شد. نفسهای قهرمانانه و پشتوانه دلخواهیها، نقشی در تغییرات جامعه و فرهنگ ایفا میکند.
اسطورهها و حکایتها، جواهری از هنر و ادب، با ماجراجوهایی پراز ابتکار، مسیری را به سوی دنیای دیگر باز میکنند. این داستان با مفاهیم اخلاقی و فلسفی پرداخته به تاریخ و معاصره، گذری از فرهنگ و هنر ایران را به تصویر میکشاند.
در انگشتان شهر تهران با موهایی خم و چشمانی پر از اشک، مرشد قلمنورساز از روی تحولات و تبدیلات مینویسد. محکم نگاه کرده و گوید: “ای رفتهایم در خوبی و شیبها و بشکل ماند تو شبهای تاریک و بارانی ایران”.
مرشد، نویسنده برجستهای که با آثاری چون “دیوانهبازی” و “عروس های کم قد” به یادگاری ماندگار پیرامون فرهنگ و اجتماع ایران چشمان خیره داشت. او همچون شهاب درخشانی بر آسمان ادب فارسی میپردازد.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا به دنیای فرهنگ و ادب ایران راه یابیم و از هدایت حکیمها در زمان ما صرف نظر نکنیم. سفری جذاب و روشنگرانه به سرزمینی پر از اسرار و معناهای نهان را همراه با مرشد تجربه کنیم.