توسط کبیر تانجا
رئیس جمهور ایالات متحده (ایالات متحده) ، دونالد ترامپ ، اخیراً برگشتی به یکی از خواسته های ایستاده خود ، اصرار دارد که پایگاه نظامی گسترده باگرام – که در حدود 65 کیلومتری پایتخت افغانستان کابل است – به کنترل آمریکا بازگشت. ترامپ به رسانه های اجتماعی رفت و گفت ‘چیزهای بداگر طالبان از تحویل تسهیلات خودداری کنند ، اتفاق می افتد.
در پاسخ ، سخنگوی طالبان زابیه الله مجاهد گفته شده اینکه افغانستان هرگز باگرام یا هر قلمرو افغانستان را به یک قدرت خارجی ، اعم از این ایالات متحده یا چین تحویل نخواهد داد. ترامپ استدلال کرده است که باگرام در مجاورت امکانات سلاح های هسته ای پکن نهفته است و تقاضا را از دیدگاه امنیت آمریکا به موقعیتی غیرقابل برگشت تبدیل می کند.
باگرام در واقع 20 سال پایگاه اصلی آمریکا بود زیرا ارتش آمریكا در طول جنگ خود علیه القاعده – و با همکاری ، طالبان – در پی حمله تروریستی یازده سپتامبر تلاش كرد. اتحاد جماهیر شوروی – زیر سلطنت پادشاه زاهیر شاه در کابل در دهه 50 – معماران اصلی پایگاه باگرام بودند. تنها در دهه 1980 بود که اتحاد جماهیر شوروی از آن عقب نشینی کرد و پس از آغاز کمپین “جنگ با تروریسم” آمریکا در سال 2001 ، باگرام برای قدرت نظامی خود در این کشور مهم شد.
با این حال ، حماسه Bagram فقط مربوط به دیدگاه خودپرداز ترامپ برای مقابله با تهدید چینی ها با این حرکت نیست. این مجموعه بزرگ از چالش های منطقه ای را که از اوت سال 2021 بازی می کنند ، به وجود می آورد ، هنگامی که یک عقب نشینی نظامی و پر هرج و مرج آمریکا از باگرام تحت نظارت رئیس جمهور وقت جو بایدن از باگرام ارکستر شد. در آخرین سرباز آمریکایی در 30 اوت 2021 هواپیمای حمل و نقل C-17 نیروی هوایی ایالات متحده را در سمت چپ سوار کرد ، زیرا افغانستان به طالبان بازگردانده شد و پایان جنگ دو دهه ای را نشان داد که در نهایت به هیچ وجه منجر شد.
با این حال ، خروج ایالات متحده یک مزیت ژئوپلیتیکی برای آن بود ایران ، چین و روسیهبشر در حالی که ترامپ منافع خود را در پرونده های هسته ای چین به عنوان انگیزه اصلی در تقاضای پایگاه Bagram منتقل کرده است ، ایالات متحده تأثیرگذارترین وضعیتی نیست که دیگر به طالبان فشار می آورد. در حالی که دولت ترامپ نسبت به تحریم ها و امور مالی یخ زده افغانستان در خارج از کشور ، تحولات قابل توجهی دارد ، طالبان ، تقریباً نیم دهه قدرت ، توانسته است بدون هیچ گونه سکسکه و یا چالش های سیاسی داخلی ، کنترل کاملی را در سراسر کشور برقرار کند. با این وجود ، پارچه خانگی آن شکننده است و تنش ها با همسایگان سازگار است.
اخیر ترامپ غوغا با پاکستان و نخست وزیر آن (نخست وزیر) ، شیهباز شریف ، که در ازای تجدیدنظر در حضور اسلام آباد در کاخ سفید ، به طور کامل رئیس جمهور ایالات متحده را نادیده گرفته است ، تا حدودی با هدف افغانستان نیز انجام شده است. Tehrik-E-Taliban Pakistan (TTP) ، تکرار جنبش طالبان ، به طور مداوم منافع امنیتی پاکستان را طی چند سال گذشته هدف قرار داد. پاکستان طالبان افغانستان را به دلیل پناهندگی به TTP مقصر دانست. از طرف دیگر ، طالبان افغان می گوید TTP موضوع امنیتی داخلی پاکستان است. اطلاعات پاکستانی ، زمانی که چهره پدر طالبان بود ، امروز با پروتکل خاص خود مغایرت دارد.
در این Fracas ، وارد ایران شوید. در حالی که امروزه ظرفیت های ژئوپلیتیکی تهران در پرونده خاورمیانه متمرکز شده است ، آن “مرزهای دیگر“، تا حد زیادی آرام ، به آن اجازه می دهد تا ظرفیت های نظامی محدود خود را به سمت موضوعاتی مانند اسرائیل ، غزه و سیاست هسته ای آن با غرب مستقر کند. هرگونه بازگشت ارتش غربی به افغانستان برای تهران قابل قبول نخواهد بود. ایران علی رغم گریزی اساسی که به این گروه دارد ، با تقویت روابط با طالبان در طی دو دهه گذشته ، چنین شرایط احتمالی را آماده کرده است. اگر ایالات متحده موفق شود باگرام را برگرداند ، امنیت ایران نیز به طور مستقیم تهدید می شود. علاوه بر این ، ایران برای جلوگیری از این واقعه ، همه چیز را در قدرت خود انجام خواهد داد.
برای خود طالبان ، اجازه دادن به هر قدرت خارجی برای پایه گذاری در افغانستان ، فروش به رتبه و پرونده این گروه غیرممکن خواهد بود. پس از 20 سال خونریزی و اکنون از روایتی از شکست دادن تنها ابرقدرت در جهان لذت می برد ، اجازه دادن به پایه های آمریکایی شبیه به تیراندازی خود در پای است. قبل از سقوط کابل ، گزارش ها و شایعات به طور یکسان از این که طالبان از کمک آمریکایی ها در از بین بردن ظهور این امر سود می بردند دولت اسلامی خراسان (ISKP) در برخی از استانهای استراحت کشور ، این گروه به عنوان یک چالش برای امنیت بین المللی دیده می شوند. واقعیت که ISKP آشکارا با طالبان مخالف بودبه دومی فرصت عجیب و غریب را برای ارائه خود به عنوان یک بازیگر ضد تروریسم فراهم کرد. این قبلاً باعث ایجاد اضطراب در دولت آن زمان رئیس جمهور اشرف غنی شده بود ، که خود را در یک شیب لغزنده پیدا کردند زیرا ایالات متحده و طالبان امضا کردند توافق خروج تحت اولین ریاست جمهوری ترامپ.
صرف نظر از شناخت استراتژیک و بادگیر اقتصادی بالقوه که طالبان می توانند برای اقتصاد مبارز خود به دست آورند ، طالبان پس از تقریباً دو سال درگیری داخلی ، تا حدودی نتیجه گیری در مورد چگونگی توزیع قدرت درونی آن با حرکت از ستیزه جویی به دولت حاصل می شود. کلیک ایدئولوژیک به رهبری امیر هیبت الله آخوندزادا ، مستقر در قندهار ، امروزه کنترل اکثر امور حاکمیت را دارد ، از جمله سیاست خارجی ، که بیشتر در دست کابل بود ، به رهبری سیج الدین حقانی از شبکه بدنام حقانی. عمل گرایی بر ایدئولوژی به عنوان یک مفهوم بالقوه برای بیشتر علت افغانستان دور ریخته شده است.
فشار ترامپ برای باگرام به هیچ وجه منجر نخواهد شد مگر اینکه همراه با اجبار نظامی باشد. این گزینه به خودی خود برای سیاست امروز آمریکا غیرقابل توصیف است ، همراه با ظرفیت های دیپلماتیک که توسط درگیری هایی مانند اوکراین و غزه گره خورده است. با این حال ، اگر دولت ترامپ به طور نامنظم تصمیم بگیرد گزینه جنبشی را برای تأمین امنیت باگرام دنبال کند ، بسیاری از قدرت های منطقه ای که مستقیماً ایالات متحده را به چالش می کشند ، که توسط برخی از آنها به عنوان “به عنوان” مسیحیان می شوند.محور تحول“، افغانستان را یک بار دیگر به یک میدان نبرد فرقه ای و قومی تبدیل می کند تا اطمینان حاصل شود که از نظر سیاسی در دسترس نیست ، در حالی که سلاح های آسیب دیدگی جنگ افغانستان را در نهایت راه طالبان برای جمعیت های غربی می کند.
- درباره نویسنده: Kabir Taneja معاون مدیر و همکار برنامه مطالعات استراتژیک در بنیاد تحقیقات Observer است.
- منبع: این مقاله در منتشر شد بنیاد تحقیقات Observer.