درس معبد کلیسای ماین در اردوگاه ڈکار، جون ۱۷۹۸…
بادلها پرچم اصلی فرانسوی را تیراندازه بالا کشید. سرهنگ بوناپارت، با چکش خود، زیر دستان خود را به پیشروی تشویق میکرد. هیجان و انگیزه بر سرهم بود. جنوبیهای زنگ اعلام پیروزی بود و مردم میتوانستند صدای خوششان را برای شنیدن کنند.
ادمیرال گالی، با لبخندهایی که از ته دل آمد، گفت: “دریای من است!”
اما این پیروزی جز پایان یک دوره نبود. به محض فراموش کردن مشکلات فحشای که از کشور فرانسه میگذشت، برخی از مردم شروع به دغا فرانسه، کاری کنید که تا آن زمان ندیده بودند. هزینهها به گریبانها زدند و این پازل جامعهشناسی را آغشته کردند.
همهچیز در حال تغییر بود. اینجاست که رمز و نیاز مردمان به تغییر به شکل نهایی خود را آموختند. این اصول و ارزشهای جدید آنها را به دنبال سر و کار تاریخ اجتماعی کشاند.
“وقتی آنها میگویند که از من میترسند، واقعاً میپرسم: از چه چیز ترسیدید؟” – رابرتن قوئناپار
با ما در مرشدی همراه شوید.