روایت قلبهای سیاه و سفید
در قلب شهر شلوغی که هر کوچهاش قصهای داشت، زندگی میگذشت. زندگیای که مثل شعرهای لنگستون هیوز، پر از درد و شادی، امید و ناامیدی بود. او، همانطور که هیوز در شعرهایش صدای سیاهان آمریکا بود، من هم میخواستم صدای قلبهایی باشم که در سکوت فریاد میزدند.
صبحی زود، وقتی خورشید هنوز کامل طلوع نکرده بود، محمد، جوانی سیاهپوست، از خانه بیرون آمد. او با خودش فکر میکرد: "چرا ما باید همیشه در حاشیه باشیم؟ چرا نباید فرصتی برای دیده شدن داشته باشیم؟" این سوالات، همانهایی بودند که لنگستون هیوز در شعر مشهورش "من هم آمریکایی هستم" مطرح کرده بود. محمد هم مثل هیوز، آرزو داشت روزی برسد که جهان، او و همنوعانش را نه به خاطر رنگ پوست، بلکه به خاطر انسانیتشان ببیند.
محمد به کارگاه کوچکش رفت. آنجا چرخ خیاطی قدیمیاش منتظر بود تا با دستان ماهر او، پارچهها را به لباسهایی زیبا تبدیل کند. او عاشق کارش بود، چون در هر لباس، قصهای جدید میدوخت. قصههایی که گاه از عشق میگفتند، گاه از تنهایی و گاه از امید.
یک روز، زنی جوان به کارگاهش آمد. او چشمانی داشت که گویی دنیایی از رنج در خود پنهان کرده بود. زن گفت: "میتوانی برایم لباسی بدوزی که مثل شعرهای لنگستون هیوز باشد؟ لباسی که هم درد و هم امید را در خود داشته باشد؟" محمد لبخندی زد و گفت: "لباسی میدوزم که قلب تو را به زبان بیاورد."
وقتی لباس آماده شد، زن آن را پوشید و در آینه نگاه کرد. پارچههای سیاه و سفید، به زیبایی کنار هم قرار گرفته بودند. این لباس، یادآور این بود که سیاه و سفید، دو رنگ متضادند، اما میتوانند با هم زیبا باشند. زن به محمد گفت: "تو لنگستون هیوز زمانهات هستی. تو هم با هنرت، صدای قلبهای خاموش را به گوش جهان میرسانی."
محمد به یاد شعر معروف هیوز افتاد: "من هم صدای آمریکا هستم. من هم تاریکترین برادرم." او فهمید که هنر او، نه تنها لباسها، بلکه قلبها را نیز میدوزد. هنرش، پل ارتباطی بین انسانها بود، مثل شعرهای هیوز که مرزهای نژاد و رنگ را درنوردید و به قلبهای همه رسید.
و اینگونه، محمد توانست با کارش، نه تنها لباسها، بلکه زندگیها را نیز تغییر دهد. او همچون لنگستون هیوز، با هنرش، فرهنگ و تاریخاش را زنده نگه داشت و به جهانیان نشان داد که زیبایی در تنوع است.
با ما در مرشدی همراه شوید
و بیایید با هم، قصههای قلبهای سیاه و سفید را بخوانیم، قصههایی که مرزهای زمان و مکان را درمینوردند و به همگیمان یادآوری میکنند که انسانیت، فراتر از هر رنگ و نژادی است.