یادداشت سردبیر: استاسا سالاکانین نویسنده و تحلیلگر گسترده ای است که با تمرکز بر خاورمیانه و اروپا است. وی تجزیه و تحلیل عمیق از مهمترین موضوعات منطقه برای نشریات منطقه ای و بین المللی ، از جمله مرکز مطالعات الجزیره ، مانیتور خاورمیانه ، گزارش جدید عرب ، واشنگتن در امور خاورمیانه ، Amwaj ، Qantara و سایر نشریات را ارائه می دهد.
توسط باربارا اسلاوین، همکار برجسته ، پروژه چشم انداز خاورمیانه
علی رغم آتش بس شکننده بین اسرائیل ، ایالات متحده و ایران از آن زمان جنگ 12 روزه آنها در ماه ژوئن ، بی ثباتی همچنان به طاعون خاورمیانه ادامه می دهد که در آن ممکن است عدم تعادل جدید قدرت باعث ایجاد امنیت و صلح پایدار حتی دورتر شود.
تحولات فعلی خواستار اقدام فوری جامعه بین المللی و بازیگران منطقه ای برای انجام اقدامات تخریب و توسعه مکانیسم های جدید دیپلماتیک و امنیتی است. اما به هیچ وجه واضح نیست که طرفین قادر به انجام چنین اقداماتی هستند.
برتری نظامی اسرائیل در جنگ در غزه ، لبنان و ایران و حملات مداوم در سوریه نشان دهنده تغییر تعادل قدرت به دور از ایران و شرکای آن در جهان عرب است. که در حال افزایش بود از زمان حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003. اما به گفته دکتر شهاب ماکاهله ، مدیر مرکز رسانه های ژئواستراتژیک ، یک موسسه تحلیلی مستقر در اردن ، با توجه به عدم رسیدگی به نارضایتی های اصلی مانند ناسیونالیسم خنثی شده فلسطین ، تنها موقت در درگیری بزرگ فقط موقت است.
برند كوزلر ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه جیمز مدیسون در ویرجینیا ، به نویسنده گفت كه اوضاع در خاورمیانه از سال 2003 او را به یاد درگیری های بزرگ گذشته اروپا ، مانند جنگ جهانی اول ، جنگ های ناپلئونی و جنگ سی سال 1610-1648 می اندازد. این درگیری ها همه با دستورات امنیتی جدید به پایان رسید – صلح وستفالن در سال 1648 ، کنسرت اروپا در سال 1815 و پیمان ورسای در سال 1919.
فرسایش بازدارندگی متقابل در خاورمیانه ، ظهور مرحله جدیدی در سیاست منطقه ای است که با استفاده مستقیم از نیروی نظامی در بین قدرتهای رقیب مشخص می شود. وضعیت فعلی اسرائیل با جان سازگار است نظریه Mearsheimer در مورد رئالیسم توهین آمیز ، این امر نشان می دهد که قدرتهای بزرگ به طور مداوم به دنبال فرصت هایی برای تقویت قدرت نسبی خود هستند ، با هژمونی منطقه ای به عنوان هدف نهایی خود. این نشان می دهد که تحولات اخیر در خدمت منافع استراتژیک اسرائیل ، به ویژه دولت راستگرای آن ، که دارد وابسته به هژمونیک جاه طلبی ها اسرائیل با حمایت از توانایی های قابل توجه نظامی و پشتیبانی ایالات متحده ، خود را به عنوان غالب خاورمیانه قرار داده است بازیگر، قادر به اعتصاب های پیشگیرانه یا تنبیهی در برابر تهدیدهای وجودی درک شده است. با این وجود ، جای تردید است که سایر قدرتهای منطقه ای به دستور اسرائیلی که در “صلح از طریق قدرت“به عنوان چنین ترتیب ، به جای حل معضلات امنیتی ، خطرناک می شود.
راسل لوکاس ، استاد روابط بین الملل و مطالعات جهانی در دانشگاه ایالتی میشیگان ، ادعا می کند که ظهور اسرائیل به عنوان قدرت غالب منطقه ای “خانه ای است که بر روی ماسه ساخته شده است و یک بنیاد ترک خورده” ساخته شده است. وی در مصاحبه ای اظهار داشت كه ائتلاف حاكم نخست وزیر بنیامین نتانیاهو در درجه اول نگران حفظ بقای سیاسی نتانیاهو و محافظت از وی از پیگرد قانونی است. اتهامات فساد، در ازای آزادی قابل توجه سیاست. در حالی که اسرائیل به پیروزی های تاکتیکی رسیده است ، لوکاس خاطرنشان می کند که هزینه های قابل توجهی نیز از جمله قابل توجه داشته است خسارت از اعتصابات موشکی ایران به دلیل قصاص برای حملات اسرائیل به ایران شلیک شد. اقدامات نظامی اسرائیل در غزه – که با تعداد فزاینده ای از ناظران به عنوان مشخص می شود وابسته به نسل – و اعتصاب های آن به ایران به عنوان دیده می شود نقض حقوق بین الملل، به افکار عمومی جهانی به طور فزاینده ای.
به گفته ماكاهله ، پیگیری امنیت اسرائیل از طریق تسلط منطقه ای ، كشورهای همسایه را به جای فراهم آوردن اطمینان خاطر ، تقویت اسلحه های منطقه ای و استراتژی های مقاومت نامتقارن ، بیگانه می كند. ماكاهله هشدار داد كه سیاست گذاران اسرائیلی هزینه های استراتژیک بلند مدت بیگانگی منطقه ای را دست كم می كنند ، به ویژه با توجه به اینكه مردم عرب باقی مانده اند محکم مخالف عادی سازی در غیاب یک شهرک عادلانه با فلسطینی ها.
جورج بیشارات ، استاد حقوق در کالج حقوق هاستینگز ، دانشگاه کالیفرنیا ، سانفرانسیسکو ، استدلال می کند که دکترین “صلح از طریق قدرت” تنها زمانی قابل استفاده است که دولت غالب اهداف نسبتاً خوش خیم نسبت به همسایگان خود داشته باشد و منافع آن اساساً با آنها مغایرت ندارد. از نظر وی ، این شرایط برای اسرائیل صدق نمی کند. بیشارات به این نویسنده گفت که او معتقد است هدف نهایی استراتژیک اسرائیل تأمین امنیت و در نهایت است ضمیمه کرانه باختری ، هدفی که به گفته وی منجر به خشونت شدید و پاکسازی قومی خواهد شد.
نقش قدرتهای میانه عرب و مسلمان
محیط ژئوپلیتیکی به طور فزاینده سمی بازیگران منطقه ای دیگر – عربستان سعودی ، مصر ، تورکی ، امارات متحده عربی (امارات) ، قطر و عمان را در موقعیتی خاص دشوار قرار داده است. در حالی که برخی از ایالت ها ، مانند بحرین و امارات متحده عربی ، و همچنین مصر و اردن در دوره های اولیه ، روابط خود را با اسرائیل عادی کرده اند ، برخی دیگر نیز در تلاش برای مهار هر دو اقدامات تهاجمی اسرائیل و استراتژی منطقه ای محور ایران به دنبال همبستگی بوده اند.
یکی از گزینه های این ایالت ها ، هم تراز کردن با اسرائیل در “محور سنی -اسرائیل” علیه ایران ، تجارت ضمانت های امنیتی و همکاری های فناوری برای انتقادات خاموش – یا سکوت آشکار – در مورد فلسطین است. از طرف دیگر ، آنها می توانند به دنبال ایجاد یک بلوک باشند که از چند جانبه ، حاکمیت و گنجاندن مسئله فلسطین ، به طور بالقوه در همکاری با Türkiye حمایت می کند. به گفته ماكاهله ، معضل آنها در تلاش برای پیمایش به خواسته های رقابتی مشروعیت داخلی ، استقلال استراتژیک و فشارهای واشنگتن ، تل آویو و تهران است. به نظر وی ، آنها باید تصمیم بگیرند که آیا تسهیل کننده اولویت های غربی و اسرائیلی یا معماران یک نظم جدید منطقه ای هستند.
پروفسور لوکاس استدلال می کند که بعید است اتحاد “سنی اسرائیلی” پدیدار شود. او می گوید که امضا کنندگان از توافق نامه های ابراهیم ، در حالی که به دنبال لغو این توافق نامه ها نیست ، به تدریج خود را از اسرائیل دور می کنند و عربستان سعودی بعید است که در آینده ای قابل پیش بینی به آنها بپیوندد. از نظر لوکاس ، این ایالت ها نه برای تشکیل بلوک تراز شده با اسرائیل و نه به ائتلاف ضد متعادل علیه آن ، تشکیل شده اند. در عوض ، آنها درگیر یک استراتژی “توازن امنی” هستند و به دنبال بزرگترین انعطاف پذیری برای پیمایش در عدم قطعیت های در حال تحول هستند.
در حالی که کشورهای منطقه ای از نظر داخلی پایدار به نظر می رسند ، بیشارات هشدار می دهد که این ثبات می تواند تضعیف شود. مصر ممکن است با فشارهای قابل توجهی روبرو شود اگر تعداد زیادی از فلسطینی ها در مرزهای آن مجبور شوند. اردن ، او خاطرنشان می کند ، آسیب پذیرترین حالت منطقه است، در حال حاضر میزبان جمعیت قابل توجهی فلسطین و به طور بالقوه با هجوم پناهندگان اضافی از کرانه باختری روبرو است.
به گفته كوزلر ، برای پایان دادن به درگیری های طولانی در منطقه ، هر كنسرت آینده خاورمیانه باید توسط همه بازیگران منطقه ای به عنوان مشروعیت تلقی شود. با این حال ، موانع قابل توجهی همچنان ادامه دارد ، از جمله درک تهدید واگرا در بین بازیگران منطقه ، بی اعتمادی فراگیر در بین پایتخت های عرب و مقاومت ایالات متحده و اسرائیل به هر ابتکاری که ممکن است آنها را محروم کند یا تقدم استراتژیک آنها را رقیق کند.
کوزلر برای روشن کردن پویایی فعلی در خاورمیانه موازی با اروپا است. وی خاطرنشان می کند که کنسرت اروپا ، که پس از جنگ های ناپلئونی در سال 1815 تأسیس شد ، تا حدودی به پایداری دست یافت زیرا انگلیس تعهد خود را به امنیت اروپا و فرانسه پس از نپولونی حفظ کرد. به قیاس ، كوزلر استدلال می كند كه هرگونه ترتیب منطقه ای جدید در خاورمیانه باید شامل یك دولت فلسطین مستقل باشد تا بتواند از آن استفاده كند.
كوزلر همچنین نقش مهمی را كه كشورهایی مانند عمان و قطر ایفا می كنند ، كه با حفظ روابط در طیف ایدئولوژیک ، اثربخشی را به عنوان واسطه نشان داده اند ، تأیید می كند. وی اظهار داشت كه ، “در حالی كه رهبران آنها ممكن است از دولت كلمن فون متتریش ، دیپلمات مشهور قرن نوزدهم اتریشی برخوردار نباشند ، آنها به منابع مالی قابل توجهی برای کمک به بازسازی اقتصادها و جوامع جنگ زده ، ضمن حفظ مشارکت با بازیگران متنوع در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن ، دستور می دهند. از نظر كوزلر ، این كشورها می توانند به عنوان مجرای مهم برای مذاكره در مورد نظم جدید منطقه ای خدمت كنند.
Makahleh هر دو Türkiye و Qatar را قادر به خدمت به عنوان پل هایی بین بلوک های رقیب معرفی می کند و گزینه های دیگری را برای رویکردهای نظامی ارائه می دهد. وی تأکید می کند که “دیپلماسی جمعی باید از آنتنت های دفاعی گرفته تا معماری های پیشگیرانه ، از جمله سیستم عامل های حل و فصل مناقشه ، خطوط تخلیه و ابتکارات مشترک صلح ، محور باشد.” وی ادعا می کند که دهه آینده تعریف خواهد شد که بازیگران این قوانین را شکل می دهند: قدرت های یک جانبه ، به ویژه اسرائیل با پشتوانه ما. واسطه های منطقه ای ، از جمله Türkiye ، مصر ، قطر و به طور بالقوه عربستان سعودی. یا حرکات مقاومت در برابر مردم ناشی از جمعیت محروم.