آتش بس اعلام شده در 9 اکتبر 2025 به نظر می رسد که پس از دو سال فرسودگی ویرانی نظامی و بشردوستانه در غزه ، نقطه عطفی را نشان می دهد. با این حال ، با بررسی دقیق تر ، سؤالات بیشتری را نسبت به پاسخ می دهد.
براساس اظهارات رسمی ، “مرحله اول” این معامله شامل متوقف کردن خصومت ها ، تبادل زندانیان و گروگان ها و عقب نشینی جزئی نیروهای اسرائیلی از قسمت های خاصی از غزه است (الجزیره). در صورت تأیید و اجرای با حسن نیت ، این مراحل می تواند هزینه های کوتاه مدت جنگ را کاهش دهد. اما معماری سیاسی این توافق ، سازوکارهای اجرای ، نظارت و پیوند آن با پرونده های حل نشده مانند حاکمیت ، بازسازی و آینده امنیت غزه تعیین می کند که آیا این آتش بس می تواند فراتر از مرحله اعلامیه زنده بماند.
تجربه دلیل کمی برای خوش بینی ارائه می دهد. ایالات متحده بارها و بارها از تعهدات خود در سالهای اخیر عقب مانده است: به طور یک جانبه از JCPOA خارج می شود ، از تعهدات پس از تعویض غافل می شود و راه را برای فعال شدن مجدد تحریم های سازمان ملل تحت عنوان “مکانیسم فوری” (Snapback “(هموار می کند ( دولت). هنگامی که سرپرست خود اعلام شده از “نظم مبتنی بر قوانین” به صورت انتخابی نسبت به توافق های بین المللی رفتار می کند ، اعتماد به نفس به ضمانت های سیاسی برای آتش بس غزه به طور قابل ملاحظه ای نازک است.
در داخل اسرائیل ، منطق سیاسی داخلی به سختی با رشته مورد نیاز برای اجرای دقیق هماهنگ نیست. نخست وزیر نتانیاهو ، که توسط نارضایتی عمومی ، یک ائتلاف شکننده و مشکلات قانونی مداوم ، با انگیزه هایی برای اولویت بندی نوری نسبت به ماده روبرو است. دینامیک مشابه قبلاً بازی کرده است: پس از آرامش کوتاه در امتداد مرز لبنان سال گذشته (شورای اقیانوس اطلس) ، چرخه تشدید به سرعت از سر گرفته شد. بدون یک چارچوب نظارت شفاف و هزینه های ملموس برای تخلف ، خطر عود زیاد است.
بنابراین سؤال اصلی این است که آیا این آتش بس شروع یک روند سیاسی پایدار است یا صرفاً یک مکث تاکتیکی برای تغییر مجدد. دو شرط جواب را شکل می دهد. اول ، تأیید گام به گام: انتشار گروگان ها و کاهش محدودیت های بشردوستانه باید از یک جدول زمانی قابل اندازه گیری تحت نظارت بی طرف پیروی کند. در غیر این صورت ، بی اعتمادی فوراً بازسازی می شود. دوم ، روشن شدن ساختار حاکمیت غزه: مگر اینکه در بین بازیگران فلسطینی برای اجرای نوار به یک فرمول مناسب نرسد ، آتش بس یک “تعویض بحران” باقی می ماند ، نه یک وضوح.
بخوانید: “ما حقیقت را در مورد غزه مدیون روزنامه نگاران هستیم که جان خود را به خطر می اندازند”: پاپ لئو
بحث در مورد خلع سلاح حماس همان تنش ساختاری را نشان می دهد. برخی از واسطه ها تصور می کنند که کاهش ظرفیت نظامی حماس ثبات را تضمین می کند. اما تاریخ از سال 1948 نشان می دهد که ریشه های درگیری صرفاً نظامی نیستند. آنها در شغل ، نابرابری و شکایات مبتنی بر هویت قرار دارند ( سرپرست ). خلع سلاح سریع بدون یک چارچوب حاکمیت معتبر یا ضمانت های امنیتی انسانی ممکن است خلاء قدرت ایجاد کند و چرخه های سلطه و بی ثباتی را بازتولید کند. امنیت پایدار محصولی از معماری سیاسی، نه فقط عدم وجود سلاح.
از نظر اقتصادی ، در صورت اجرای ، آتش بس به طور موقت می تواند “حق بیمه جنگ” در بازارهای بیمه انرژی و دریایی را کاهش دهد و هزینه های حمل و نقل را از طریق دریای سرخ و مدیترانه شرقی کاهش دهد. با این حال این اثر شکننده است. هر فشار در سطح میدانی می تواند آن را یک شبه معکوس کند. فرصت واقعی در بازسازی است. قطر ، ترکیه و چین دارای ظرفیت مالی و فنی برای راه اندازی پروژه های زیرساختی چند ملیتی هستند ، اما بدون شفافیت ، ضمانت های امنیتی و یک نقشه راه معتبر مدیریت محلی ، سرمایه گذاران جدی ریسک را بیش از حد بالا می برند. در اقتصاد صلح فقط می تواند وجود داشته باشد سیاست صلح نهادینه شده است
برای ایران ، این مقطع هم یک فرصت و هم یک آزمایش را نشان می دهد. این فرصت در حرکت از چرخه رویارویی به یکی از تأثیر سازنده از طریق دیپلماسی بازسازی ، مهندسی زیرساخت ها ، همکاری انرژی و هماهنگی با سرمایه آسیا نهفته است. با این حال ، این آزمون محدودیت استراتژیک است: هر حرکت زودرس بدون ارزیابی هزینه و فایده می تواند تهران را به سمت اصطکاک های عملیاتی در چارچوب آتش بس سوق دهد. یک سیاست واقع گرایانه به معنای تمرکز بر امنیت انسانی ، تعامل اقتصادی و هماهنگی با ضامن (قطر ، مصر و ترکیه) است ، ضمن حفظ خطوط بازدارندگی در برابر نقض احتمالی.
در اسرائیل ، آتش بس ممکن است پایان بحران بلکه شروع یک نبرد سیاسی جدید باشد. نتانیاهو می تواند از آتش بس برای ادعای اعتبار برای آزادسازی گروگان ها و کاهش فشار بین المللی استفاده کند و بخشی از مشروعیت گمشده خود را بازگرداند. با این حال ، بلوک راست راست ، هر امتیاز ملموس را به عنوان یک هزینه سیاسی می داند. از طرف فلسطین ، حماس باید برای حفظ مشروعیت عمومی ، دستاوردهای واقعی بشردوستانه و حاکمیتی را نشان دهد. در این زمینه ، میانجیگری شخص ثالث و نظارت معتبر تعیین کننده می شوند: بدون معیارهای اجرای واضح ، هر دو طرف “بازی سرزنش را برنده می شوند” در حالی که آتش بس از دست می دهد.
در نهایت ، این آتش بس یک صلح بر روی کاغذ یک اعلامیه سیاسی با خطرات پتانسیل واقعی اما سنگین است. اگر آزادی گروگان ها ، تسهیل کمک و بازگرداندن نیروها تحت برنامه زمانی قابل اثبات و نظارت بی طرفانه انجام شود ، انتقال از مدیریت بحران به مدیریت انتقال امکان پذیر می شود اما اگر واشنگتن مجدداً شکاف بین اعلامیه و اجرای قانون را فراهم کند ، یا اگر تل آویو به منطق امنیت سخت در مورد ایجاد صلح نهادی می پیوندد ، این آتش بس احتمالاً به قسمت دیگری از تأخیر بحران به جای وضوح بحرانبشر
خاطره تاریخ واضح است: صلح بدون عدالت و حاکمیت قانونی دوام نمی آورد و خلع سلاح یک طرفه نه ثبات و نه امنیت ، فقط یک شکل جدید برای یک بحران قدیمی است.
نظر: اعتصاب اسرائیل به دوحه: نقطه عطفی برای اتحادهای ایالات متحده و حاکمیت خلیج فارس
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.