در گذرگاه اسلام قلا ، مرز غربی افغانستان با ایران ، اتوبوس پس از اتوبوس ، خانواده هایی را که می توانند از آن استفاده کنند ، حمل می کنند – کیف های لباس ، تشک ، کودکان گریه می کنند.
بیش از 1.8 میلیون افغان مجبور شده اند امسال برگردند.
اکثریت در ایران میزبان بودند ، در حالی که حدود 185.500 نفر بودند بازگشت از پاکستان، و 5،000 از Türkiye.
بسیاری از آنها به طور ناگهانی تبعید شدند ، از وسایل و حقوق خود محروم شدند و با توجه به فروپاشی اقتصادی و محدودیت های دراکونی ، به ویژه برای زنان ، به کشوری بازگشتند.
یکی از آنها معلم و ناشر آزیتا نازند است که از زمان بازگشت ، یک مدرسه مخفی برای دختران در کابل افتتاح کرده است.
آزیتا نازند به امید تحصیل ، کار و زندگی آزادانه به ایران گریخت. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
وی توضیح داد: “ما اجازه رسمی نداریم.”
“هنگامی که بخش ارتقاء فضیلت و پیشگیری از طالبان از مدرسه بازدید می کند ، ما به آنها می گوییم که ما فقط در حال آموزش موضوعات اسلامی و قرآن به دختران هستیم.”
آزیتا سال گذشته به امید تحصیل ، کار و زندگی آزادانه به ایران گریخت – امیدوار است که پدرش ، همچنین نویسنده ، در او و خواهرش القا کرده باشد.
آزیتا به ABC گفت: “لبخند دختران در مدرسه امید برای من بود.”
“وقتی آنها را ترک کردم ، مثل این بود که روح و همه چیز را پشت سر بگذارم.”
آزیتا نازند یک مدرسه مخفی برای دختران در کابل افتتاح کرده است. (اخبار ABC: Hujjatullah Zia)
اما زندگی در ایران ظلم های خاص خود را به همراه داشت.
او می گوید کارگران افغان مانند او به عنوان کلاس دوم رفتار می شدند.
وی گفت: “وقتی ما به جایی رفتیم تا شاغل شویم و CVS خود را تحویل دهیم ، هیچ کس به ما توجه نمی کند.”
“شرایط بهتر کار برای ایرانیان مشخص شد ، در حالی که بدتر به کارگران افغانستان داده می شد ، که دلهره آور بود.”
هنگامی که ویزای وی در ماه مه منقضی شد ، با اکراه به کابل بازگشت.
او بی سر و صدا گفت: “من بسیار ناامید شده ام.”
“من فکر نمی کنم که وضعیت افغانستان یا شرایط برای زنان طی چند سال آینده تغییر خواهد کرد.“
بسیاری از افغان ها با اتوبوس ها به اردوگاه های درست در داخل مرز منتقل شدند. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
مقامات ایرانی مهاجران را تکان می دهند
به گفته سازمان ملل ، افغانستان به “شدیدترین بحران حقوق زنان در جهان” تبدیل شده است.
تقریبا 80 درصد از زنان جوان از آموزش ، کار یا آموزش مستثنی هستند.
یک زن مجرد در دولت طالبان وظیفه ندارد.
بیش از 80 حکم زنان از حقوق اساسی سلب شده – ممنوعیت آنها از مدرسه بعد از درجه 6 ، ممانعت از بیشتر مشاغل و ممنوعیت ورود به پارک ها ، سالن های بدنسازی و فضاهای عمومی.
برای مردان نیز بازگشت به معنای سختی ، تحقیر و از دست دادن است.
داروش پاروانی گفت که مقامات ایرانی در ازای تنها بودن از اعضای خانواده وی پول خواستند. (اخبار ABC: Hujjatullah Zia)
داروش پاروانی پس از بیمار شدن ، هشت نفر از 12 عضو خانواده خود را به ایران و تورکی فرستاد تا کار کنند و دیگر نتوانست از آنها حمایت کند.
آنها یک سفر یک هفته ای را با پای پیاده طی کردند ، از کوه ها و صحرا به طور غیرقانونی عبور کردند.
آنها در نجاری ، مرغداری و سایر کار فیزیکی کار می کردند ، اما گفتند که آنها با آزار و اذیت شدید ایرانیان روبرو شده اند.
وی گفت: “خانواده من در راه ایران ، محل کار و در خانه آنها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.”
داروش ادعا می کند که مقامات ایرانی در ازای تنها ترک آنها از پول درخواست می کنند.
اما سرانجام آنها تبعید شدند.
اکنون که خانواده وی در کابل بازگشتند ، آنها در فقر زندگی می کنند ، پلاستیک و کاغذ را برای سوخت پخت و پز می سوزانند.
او می گوید: “ما در نزدیکی کوه زندگی می کنیم ، بدون دسترسی به آب و برق. حتی نمی توانیم بنزین را تحمل کنیم.”
“اگر عزت ما در اینجا رعایت شود ، و اگر فرصت های شغلی برای پسران و مدارس جوان برای فرزندان ما وجود دارد ، بهتر است در کشور خود بمانیم تا در کشور دیگری تحقیر و سوءاستفاده نکنیم.”
دختر داروش پاروانی برای گرم کردن یک کتری پلاستیک و مقوا را می سوزاند. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
متهم به جاسوسی برای اسرائیل
آژانس های امدادرسانی هشدار می دهند که بازده انبوه باعث نزدیک شدن افغانستان به فروپاشی ، قطع حواله های حیاتی و تعمیق فقر می شود.
بیش از نیمی از جمعیت در حال حاضر به کمک های بشردوستانه بستگی دارد ، که با کاهش بودجه کاهش یافته است.
در اردوگاه های نزدیک مرز ، درجه حرارت بیش از 40 درجه سانتیگراد افزایش می یابد.
نوزادان روی پتوهای برهنه تغییر می کنند ، پدران ساعت ها برای جیره ها صف می شوند و کودکان در زیر چادرهای بوم یا در فضای باز می خوابند.
درجه حرارت در اردوگاه های مرزی می تواند به بیش از 40 درجه سانتیگراد برسد. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
این بحران پس از جنگ کوتاه ایران با اسرائیل در ماه ژوئن تشدید شد.
مقامات آنجا افغان ها را به جاسوسی برای اسرائیل متهم کردند و سرکوب شدید را آغاز کردند – کارگران بدون مدارک ، حمله به خانه ها و هزاران نفر را هر روز – بسیاری از کسانی که ده ها سال در آنجا زندگی کرده اند.
میر محمد نظاری ، که 16 سال را در ایران گذراند ، گفت که خانواده وی هنگام ترک آنها تحقیر و تقلب شده اند.
او سالها در ساخت و ساز کار کرد تا اینکه کمر درد او را مجبور به کار سبک تر به عنوان سرپرست کرد.
هنگامی که تبعید آغاز شد ، به وی دستور داده شد تا 7 ژوئیه ترک شود ، اما کارفرمایان وی دستمزد وی را باز کردند و از پرداخت آنچه او بدهکار بود ، امتناع ورزیدند.
وی گفت: “به ما دستور داده شد كه مرخصی بگیریم … (اما) وقتی پول خود را خواستیم ، آنها به طرق مختلف بهانه هایی كردند.”
او حتی پس از پرداخت هزینه های رسمی برای مجوز خروج و حمل و نقل ، می گوید مقامات در هر مرحله از سفر به خانه خواستار پول بیشتری شدند.
میر محمد نظری گفت که وی به مدت یک هفته در یک اردوگاه گیر کرده است زیرا سعی می کند آن را به همراه خانواده خود به استان تاکار برگرداند. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
بدون گذرنامه ، خانواده به کارتهای ثبت نام موقت در ایران اعتماد کرده بودند ، اما این موارد قبل از اخراج آنها ابطال شدند.
وی گفت: “عدالت وجود نداشت.”
“آنها می دانستند که یک بار ما را ترک کردیم ، می توانند همه چیز را برای خودشان حفظ کنند.”
سه روز طول کشید تا ایران را ترک کنند ، و آنها اکنون یک هفته در یک اردوگاه کابل منتظر مانده اند ، که مطمئن نیستند چه چیزی آینده می آید زیرا آنها امیدوارند که به استان خانه خود تاکار برگردند.
پایان یک رویا
مقامات افغانستان قول داده اند برای بازگشت به خانه مسکن بسازند ، اما بیشتر آنها در اردوگاه ها شلوغ می شوند یا به اقوامی وابسته هستند که خودشان تلاش می کنند.
سازمان ملل متحد از ایران خواسته است كه محدودیت خود را نشان دهد و از اهداكنندگان خواست تا كمكهای خود را افزایش دهند – هشدار داد كه افغانستان نمی تواند چنین شوكی را به تنهایی جذب كند.
خانواده هایی که به افغانستان باز می گردند برای بازسازی زندگی خود در آنجا با چالش هایی روبرو هستند. (اخبار ABC: حبیب رحمان)
خانواده هایی که هر روز اتوبوس ها را در اسلام قلا پیاده می کنند ، با چالش های هولناک روبرو می شوند – از امنیت اسناد ، مسکن ، مراقبت های بهداشتی و آموزش ، تا بازسازی زندگی خود در میهن که دیگر احساس خانه نمی کند.
برای آزیتا ، بازگشت به کابل مانند پایان یک رویا است.
وی گفت: “وقتی همه چیز را در افغانستان پشت سر گذاشتیم و به ایران رفتیم ، امید و جاه طلبی را که می خواستیم به خارج از کشور برسیم ، با خود حمل کردیم.”
“(اما اکنون) ، تمام آنچه که من دارم ناامید کننده است.”