در دهات زیبای ایران، زندگی بهزاد فرهانی همچون یک پارچهی هنری آغاز شد. او از کودکی عاشق هنر بود و در آغاز داستانش، با دیدن حرکات زیبای رقصندهها در مراسمات محلی، عشق و پشتکار خود را به هنر نشان داد. بهزاد همیشه با یک دفترچهی رنگی و یک قلم در دستانش پردهی نور ایران را آراست.
او همواره به دنبال زیبایی و عمق در هنر بود. از تبریز تا اصفهان، از شیراز تا یزد، بهزاد به دنبال آثار بزرگ معماری و نقاشی میگشت. او همیشه میگفت: “هنر، زبانی است که تمام انسانها میتوانند با آن درک و ارتباط برقرار کنند.”
بهزاد فرهانی با قصههای غمگین و شیرین خود، احساسات عمیق انسانی را به تصویر کشید. او با استفاده از شعر و نثر، احساسات خود و احساسات مردم را به زیبایی در داستانهایش جای داد.
یکی از معروفترین آثار بهزاد فرهانی، داستان “ساغر کهن” بود که دربارهی یک عاشق بیهنر اما پرشور بود که عاشق هنرمندی شد و زندگیاش را به رنگ و نقاشی پرداخت.
با ما در مسیری همراه شوید و داستانهای زیبا و شگرف بهزاد فرهانی را بیاموزید. تصویر بالا تزئینی است.