در اکتبر سال 1971 ، تقریباً 2500 سال پس از اینکه کوروش بزرگ امپراتوری پارس را تأسیس کرد ، مردی که پادشاه نهایی آن شد ، تاج گل را در مقبره خود در پاسارگادا گذاشت. قبل از جمعیت زیادی از مقامات بین المللی ، شاه به یک لک در نزدیکی رفت و رامرود را مستقیماً در خود ایستاد نظامی یکنواخت ، و یک آدرس جدی ارائه داد. در فرسلی بینی ، وی اعلام کرد: “پس از 25 قرن ، امروز ، مانند زمان های باشکوه شما ، پرچم امپریالیستی ایران با پیروزی مطرح شده است. “
مراسم Pasargadae نشانگر باز شدن یک دیدنی پیچیده بود ، به منظور خدمت به دو هدف اصلی دولت ایران: بازگشت ایران به صفوف قدرت های جهانی و ارائه نمادی بسیار مورد نیاز قانونی برای سلسله پهلوی. رویداد اصلی یک مهمانی در حومه Persepolis بود که در آن حدود 600 مقام رسمی خارجی در یک شهر چادر پیشانی پرشور جمع شدند.
در کتاب سوابق جهانی گینس بعداً این را به عنوان عجیب ترین حزب در آن توصیف می کند تاریخبشر هیچ هزینه ای پس انداز نشده است: میهمانان روی “تخم مرغ بلدرچین پر شده با خاویار نقره ای ، زین بره و طاووس بو داده پر از فوی.” تخمین زده می شود که قیمت نهایی حدود 20 میلیون دلار باشد. با این حال ، امروز ، حزب بزرگ شاه به خاطر کمی بیشتر از طعنه تاریخی خود به یاد می آید. تا اواخر دهه ، سلطنت ایران با ترکیبی از بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی مردمی سرنگون شد و پهلوی ها به تبعید دائمی رانده شدند.

در تاریخ جدید خود در مورد تبار ایران به انقلاب اسلامی ، پادشاه پادشاهان: انقلاب ایران: داستانی از هوبریس ، توهم و محاسبه اشتباه فاجعه بار، اسکات اندرسون گزارشی پر جنب و جوش در مورد چگونگی انقلاب تقریباً همه را با تعجب ارائه می دهد و رژیم قدیمی را که برای استراحت قرار داده است ، به تصویر می کشد.
شاه محمد رزا پهلوی در سال 1941 پس از آنکه ارتش های انگلیس و شوروی پدرش ، رضاخان را برکنار کردند ، به دلیل نزدیکی درک شده خود به هیتلر ، بر تخت طراح طراح قرار گرفت. آلمانبشر در سال 1953 ، یک کودتای تحت حمایت سیا او را برای اولین بار از زمان تبعید پدرش در مرکز زندگی سیاسی ایران قرار داد.
با اقدامات متعارف ، سلطنت وی یک پیروزی بود. رشد تولید ناخالص داخلی مطابق با افزایش تقاضای نفت در جهان منفجر شد. در سال 1972 ، توافق با دولت نیکسون ایران را به عنوان یکی از متحدین انتقادی آمریکا ، که وظیفه حمایت از منافع ایالات متحده در خلیج فارس و به همان اندازه یمن و آفریقای مرکزی را داشت ، تقویت کرد. تا سال 1975 ، شاه پنجمین ارتش بزرگ جهان را در اختیار داشت.
در همین حال ، نیروهای امنیتی داخلی ایران تهدید سیاسی اصلی رژیم را فریب داده بودند: “آن زمان انقلابی ایران به جای آن شکسته شد ، که طبق گفته های چندین افسر Renegade (پلیس مخفی) ، این آژانس گاهی اوقات” حملات کمونیستی “را برای توجیه وجود خود تحقیر می کرد.” آنها همچنین یک جناح انقلابی کوچکتر از محرکه های محرک ، به رهبری مخالف آیت الله خمینی را به حاشیه رانده بودند ، که آشفتگی وی علیه شاه و اصلاحات لیبرال وی در سال 1965 او را به تبعید در عراق مجبور کرد.
عظمت زندگی در دادگاه امپریال نارضایتی روزافزون جامعه را نقاب زد. رونق نفت برای طبقات فوقانی و متوسط ایران عجله طلایی بوده است. اما برای جوانان بیکار از حومه شهر که می خواستند به زاغه های جنوبی تهران (“دریایی از شاخه ها”) بروند ، زندگی بسیار دشوار بود. همانطور که اندرسون می نویسد ، “تزریق ناگهانی پول زیادی باعث ایجاد ویرانی در تقریباً در هر حوزه زندگی ایران شد.”
پیشرفت شک و تردید ایران یک امر بسیار فاسد بود: “میلیون ها نفر در جیب وزیران و ژنرال ها ناپدید شدند ، در حالی که میلیارد ها دلار در طرح های توسعه بدون هدف قابل تشخیص هدر داده بودند.” این کار همچنین با سهل انگاری قابل توجه انجام شد: “بسیاری از کالاها در بنادر ایران جمع شده اند که بخش اعظم آنها به سادگی در انبارها پوسیده یا زنگ زده اند ، نه کامیون ها و نه بزرگراه ها یا راه آهن برای رسیدن به مواد به جایی که باید بروند.”
در میان کلاهبرداری و زباله ها ، یک ضد بادی تکان دهنده برای توده های شهری وجود داشت. با تشکر از “یک برنامه دولتی برای یارانه واردات مواد غذایی برای جمعیت های شهری” ، که به سرعت “باعث فروپاشی پایگاه کشاورزی کشور شد” ، میلیون ها نفر از افراد محروم از حومه شهر خود را در شهرها پیدا کردند که اندک به آینده. از این گذشته ، زندگی در شهرها به طور فزاینده ای گران می شد. “تمام کارخانه های جدید و پروژه های عمومی در حال در حال انجام در شهرهای ایران چنین کمبودی شدید در مسکن را برانگیخته اند که یک حرفه ای تهانی به راحتی می تواند 75 درصد از درآمد خود را در اجاره بگذارد.” تحت این شرایط بود که اسلام سنتی شیعه با فشار جدیدتر از نارضایتی پوپولیستی برای تشکیل جبهه متحد علیه شاه شروع به ادغام شد. تعداد کمی از آنها توجه کردند. همانطور که در گزارش سیا در سال 1977 آمده است ، اجماع آمریکا اظهار داشت: “در آینده نزدیک هیچ تغییر اساسی در رفتار سیاسی ایران ایجاد نخواهد شد.”
با این حال ، علائم برعکس وجود داشت. در سال 1977 ، یک افسر ویزای جوان وزارت امور خارجه به نام مایکل مترینکو وارد سفارت ایالات متحده در تهران شد. مسلط به فارسی ، نادر در سفارت تهران ، متوجه شد که نخبگان ایرانی ثروت خود را به طور گسترده از کشور خارج می کنند. یک منبع به او گفت: “این مکان در حال انفجار است.” اما پس از نوشتن چندین یادداشت در مورد یافته های خود به واشنگتن ، Metrinko توسط سفیر ویلیام سالیوان و معاون رئیس مأموریت جک میکلوس به دلیل متناقض با روایت آفتابی خود مورد توبیخ قرار گرفت. وی به یک کنسولگری خالی در تبریز منتقل شد ، جایی که ، در 18 فوریه 1978 ، وی شاهد یک قیام بزرگ بود. چند روز بعد ، یک افسر سیا که از ایستگاه تهران بازدید کرد ، غافل از اینکه این ناآرامی ها با وجود حاکم بر اخبار محلی و ملی بر آن رخ داده اند.
اینکه ایالات متحده بعداً هنگامی که انقلاب قویترین متحد خاورمیانه خود را تحت الشعاع قرار داد ، از گارد محافظت شد. به نظر می رسد ناخوشایند سیاست گذاران ایالات متحده تا پایان تحمل شده است. در اواخر 3 ژانویه سال 1979 ، هنوز هم برای رئیس جمهور جیمی کارتر قابل تصور بود که تصریح کند که “یک ایران واقعاً غیر همجنسگرا یک بازپرداخت ایالات متحده نخواهد بود.” هنگامی که خمینی در تاریخ 1 فوریه به تهران بازگشت ، پس از گذشت نزدیک به دو دهه تبعید ، هیچ کس از سفارت ایالات متحده حتی زحمت کشید تا به قبرستان بههت-زورا بپردازد تا اولین اظهارات خود را بشنود ، به راحتی مهمترین گفتار سیاسی ایران در یک نسل دیده بود.
اندرسون پادشاه پادشاهان در زمانی می رسد که عواقب طولانی مدت انقلاب ایران به ویژه آشکار است. اندرسون از طریق تحقیقات دقیق تاریخی و مجموعه ای فوق العاده از مصاحبه ها با چهره هایی مانند ملکه فراه پهلوی ، مشاور NSC ، و مأمور وزارت امور خارجه مایکل متروینکو ، اندرسون نور جدیدی را بر شکست ترکیبی از نخبگان ایرانی و آمریکایی می اندازد تا انقلاب را بر عهده بگیرد ، یا حتی به رسمیت شناختن اختلالات اصلی که باعث ایجاد شرایط انقلابی شده است. هزینه های این عدم موفقیت ایالات متحده برای اندازه گیری دشوار است. هزینه ایران ممکن است هنوز هم بالاتر باشد.
چه کسی ، در نهایت ، مقصر یکی از اشتباهات بزرگ ژئوپلیتیکی تاریخ است؟ اندرسون شواهد و مدارک کافی را در اختیار خوانندگان خود قرار می دهد تا حکم خود را صادر کنند.
کارسون بکر نویسنده آمریکایی است.