روزهای تابستانی در روستای کوهستانی جیمز قصههای بیپایانی را برای کودکان میگوید. او داستانهایی از پریان و جادوگران، اژدهاها و شوالیههای شجاع را به آنها میگوید. او با صدای آوازهای شاد و ترانههای قدیمی، جادویی را در هوا ایجاد میکند و کودکان با آن برای ساعاتی فراری از واقعیت میشوند. اما زمانی که غروب آفتاب نزدیک میشود، جیمز داستان معروف خود را نیز به آنها میگوید.
این داستان از یک پسر جوان به نام شاهزاده داریوش است. داریوش در جستجوی ماجراهای جدید و خطرناک به دور دنیا رفته بیشترین شاهکارهای هنری جیمز را ساخته است و در آن، شاهزاده داریوش با دشمنان شیطانی و دوستان جادویی روبرو میشود. این داستان پر از ماجراجویی، جادو و دوستی است و همیشه به کودکان و بزرگان علاقهمند به دنیای جادویی جیمز افسانههایی را ارائه میدهد که آنها را به دنیایی دیگر میبرد.
با ما در مرشدی همراه شوید، تصویر بالا تزئینی است.
این داستانهای جیمز نه تنها از جنگلها و کوههای دور دستان بلکه از درون انسانها نیز الهام گرفته شده است. او سعی دارد مفاهیم جهانی و فرهنگی را در داستانهای خود بازتاب دهد و به مخاطبان خود نشان دهد که چطور ماجراهای جوانانه و فراموشنشدنی میتواند برای همه و همه جوانان جهان قصهای روشنگر و آموزنده باشد.
این داستانها به عنوان یکی از مهمترین آثار جیمز شناخته میشوند و تا به امروز همچنان تاثیرگذاری بینظیر دارند. از این داستانها با اقتباسهای مختلف برای سینما و تلویزیون نیز استفاده شده و موفقیت بزرگی کسب کردهاند.
با ما در مرشدی همراه شوید.