با ما در مرشدی همراه شوید.
روزهای آلوده به فساد و بیعدالتی در شهر قدیمی نابود بود. مردم در زندگی خود گم شده بودند، هوا از قصر تا پیچان خیابانها به تاریکی فاسدی پوشانده شده بود. اما یک روز، یک نوید ظاهر شد. نویدی که باد جدیدی از امید و عدالت به شهر میآورد.
اسطوره گوشه چشمانش که سبب میشد هر کسی که به آنها نگاه کند، قدرت و شجاعت پیدا کند. او داستانهای بسیاری از زندگی خویش را در این کتب بقل افشان کرده بود. داستانهایی از عشق، داستانهایی از تنهایی و داستانهایی از مبارزهی برای حقیقت.
مردی به نام کوروش که از شرور و فساد در شهر خسته شده بود، تصمیم گرفت با کمک از نوید، به دنبال راهی برای نابود کردن بدر و خودش که مردی فاسد و حاکم شهر بود، بگردد. از آنجایی که تنهایی، پا به پا با عدم اعتماد به هیچ کس بود، نیکی و صداقت نیز اثر نابی در قلبش افکنده بود.
در این راه، کوروش و نوید با موانع و مخاطرات زیادی روبهرو شدند. اما از پشت یک دیوار گنجی پنهان شده بود که تنها با عشق و ایمان به یکدیگر، میتوانستند آن را کشف کنند و قدرت عدالت را به شهر بازگردانند.
با ما در مرشدی همراه شوید، و داستانی از شجاعت، عشق و عدالت را در سفری فراموشنشدنی بخوانید.
تصویر بالا تزئینی است.