از ذخایر آب ناپدید شده و تالاب های خشک شده تا شهرهای شکننده، زیرساخت های ناکارآمد و اقتصاد وابسته به سوخت های فسیلی، دهه ها تصمیم واکنشی کشور را در مسیری غیرقابل انکار قرار داده است.
ایران اکنون در آستانه «ورشکستگی آب» قرار دارد، اصطلاحی که زمانی را توصیف میکند که مصرف بسیار بیشتر از تجدید طبیعی است.
برداشت بیش از حد از سفرههای زیرزمینی، سدسازی بدون کنترل، انتقال بین حوضهای و پروژههای کشاورزی بیبرنامه بیش از 500 دشت را در معرض ریزش آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین قرار داده است، چیزی که کارشناسان آن را «زلزله خاموش» مینامند. در برخی مناطق، زمین بیش از 20 سانتی متر در سال فرو می رود.
صدها روستا در مرکز و شرق ایران اکنون فاقد آب آشامیدنی سالم هستند که موج مهاجرت ناشی از اقلیم را به دنبال دارد.
این بحران دیگر تنها کشاورزی و امنیت غذایی را تهدید نمی کند، بلکه ثبات اجتماعی و امنیت ملی کشور را تهدید می کند.
بدون طرح اقلیمی
ایران یکی از آسیب پذیرترین کشورهای جهان از نظر آب و هوا است.
افزایش دما، کاهش بارش برف، خشکسالی های طولانی مدت و تشدید طوفان های گرد و غبار، مقیاس تغییرات را نشان می دهد، با این حال کشور هنوز فاقد یک برنامه ملی سازگاری است.
تعامل محدود با نهادهای علمی بینالمللی، دادههای آب و هوایی ضعیف و طرز فکر سیاست واکنشی، توانایی آن را برای پاسخگویی ضعیف کرده است.
در حالی که بسیاری از کشورها در نوآوری هایی مانند کشاورزی هوشمند و سیستم های هشدار اولیه برای سیل و خشکسالی سرمایه گذاری می کنند، اقدامات تهران کوتاه مدت و ناپایدار باقی مانده است.
شهرهای تحت فشار
در پنج دهه، ایران با یکی از سریعترین نرخها در سطح جهان شهرنشین شده است – بدون زیرساختها یا حاکمیتی که مطابق با آن باشد.
تهران، مشهد، اصفهان و اهواز اکنون با هوای سمی، خدمات عمومی در حال فروپاشی، محلههای در حال فساد و سکونتگاههای غیررسمی رو به رشد مواجه هستند.
اولویتهای شهرداری به جای ساخت شهرهای مقاوم و قابل سکونت به سمت پروژههای پرهزینه ویترینی گرایش دارند.
در نتیجه، شاخصهای کیفیت زندگی شهری ایران بسیار پایینتر از میانگینهای جهانی باقی میماند و شهرهای آن به طور فزایندهای در برابر زلزله و سیل آسیبپذیر هستند.
خود تخریبی
اقتصاد ایران همچنان درگیر استفاده بی رویه از منابع طبیعی و سوخت های فسیلی، کاهش بهره وری و امنیت زیست محیطی است.
کشاورزی، علیرغم اینکه سهم کمی در تولید ناخالص داخلی دارد، بیش از 90 درصد از آب کشور را مصرف می کند – اغلب برای کشت محصولات پر آب مانند برنج و پسته در مناطق خشک.
یارانه های ناکارآمد برای انرژی و آب باعث مصرف بیش از حد، تخریب خاک و تخلیه آبخوان می شود. اتکای شدید به نفت و گاز باعث آلودگی می شود و حرکت به سمت اقتصاد سبز را به تاخیر می اندازد.
برخلاف بسیاری از همسایگان خود، ایران هنوز فاقد یک استراتژی الزام آور برای انرژی های تجدیدپذیر است – شکافی که خطر رکود فناوری و زوال زیست محیطی را به دنبال دارد.
حکومت در هسته
در هسته خود، بحران ایران بیشتر از کمبود منابع طبیعی ناشی می شود تا از ضعف حکمرانی و تصمیم گیری پراکنده.
سالها سیاستگذاری غیرعلمی، کوتاهمدت و حذف نهادهای مدنی و متخصص از فرآیندهای تصمیمگیری، ظرفیت توسعه پایدار را از بین برده است.
مدیریت متمرکز و مبتنی بر پروژه همچنان در جایی که شفافیت، مشارکت عمومی و دانش محلی میتواند راهحلهای معنادار را هدایت کند، تسلط دارد.
توسعه پایدار دیگر اختیاری نیست. برای بقای ایران حیاتی است.
ادامه روند فعلی – از محو شدن تالاب ها و فرونشست زمین تا آلودگی هوا و مهاجرت آب و هوا – بنیان های اکولوژیکی و انسانی کشور را فرسایش خواهد داد.
مسیر معکوس مستلزم یک مدل توسعه جدید است – مدلی که بر پایه مدیریت پایدار آب، سفرههای زیرزمینی احیا شده، الگوهای کشت اصلاحشده، سازگاری ملی با اقلیم، نوسازی شهری و سرمایهگذاری در انرژی پاک ساخته شده است.
با این حال، اینها دستورات بلندی هستند – و به نظر میرسد در فهرست اولویتهای حاکمان قرار دارند که به جای بقای بومشناختی، از نظر سیاسی مصرف میشوند.