لبنان در حال حاضر بین دو نقطه نظر در مورد سلاح های حزب الله تقسیم شده است: اولین خواستار تحویل آنها بر اساس حق دولت برای انحصار خشونت است ، در حالی که دوم خواستار عدم تحویل آنها به دولت (یا به عبارت بهتر: “غیر دولتی”) بر اساس ناتوانی آن برای دفاع از لبنان است. با این حال ، قابل توجه است که هر دو گزینه مبتنی بر پایه های فرقه ای هستند ، خواه در سطح طرفی که حداقل تاکنون انتخاب کرده است ، یک پروژه فرقه ای را اتخاذ کند ، یا در سطح یک سیستم اجتماعی و اجتماعی فرقه ای – هر دو مورد به نیروهای خارجی وابسته باشند. با توجه به این واقعیت ، یک ابتکار مستقل سندی را با عنوان تهیه کرده است “ثابت ها و مبانی استراتژی امنیت ملی لبنان”، که گزینه جایگزین را ارائه می دهد: تعیین مشروعیت یک کشور حاکمیتی که قادر به مقابله با دشمن است. این سند چه چیزی را پیشنهاد می کند؟
حاکمیت دولت: جالب اینجاست که این سند 14 بار “حاکمیت” و “مقاومت” را 13 بار ذکر می کند ، زیرا هیچ تضادی بین این دو مفهوم وجود ندارد. در عوض ، حاکمیت در برابر همه کسانی که به دنبال نقض آن هستند ، مقاومت می کند. یک دولت قوی ، مستقل و عادلانه در قرارداد اجتماعی با انحصار خشونت به منظور انجام وظیفه خود برای دفاع از میهن و مردم واگذار می شود. با این حال ، این دستورالعمل مشروط است ، و اگر دولت در تعهد خود برای محافظت از آن ناکام باشد ، مردم حق ابطال آن را دارند. از طرف دیگر ، حاکمیت ملی محدود به انحصار خشونت نیست ، بلکه شامل رد مداخله خارجی نیز می شود.
سلاح های ایالتی: این سند در نظر گرفته می شود که تقویت ارتش لبنان و این امکان را برای انجام نقش دفاعی خود با قابلیت های پیشرفته قادر به جلوگیری از تهدید اسرائیل ، از این ضرورت برخوردار است. این در تضاد با انتخاب های دولت های پی در پی در طی دهه ها ، که از اعتماد به نفس “مقاومت” ، “حاکمیت” و اکنون “اصلاح طلبان” برخوردار بوده اند ، برخلاف آن است و مسئولیت خود را برای تقویت توانایی های ارتش به قطر و ایالات متحده واگذار کرده اند. تا زمانی که ارتش به قدرت نرسد ، نقش و مقاومت آن نه بر اساس منافع خارجی بلکه در یک استراتژی دفاع ملی یکپارچه تعریف می شود که الزامات حاکمیت را با موارد بازدارندگی آشتی می دهد.
بخوانید: حملات هوایی اسرائیل در جنوب لبنان در نقض آتش بس نیز هدف قرار می گیرد
انتقال قدرت از یک سیستم فرقه ای به حالت: این سند حاکی از خطر فعلی مقاومت در داخل ساختار فرقه ای است ، به گونه ای که تلاش برای مقابله با این مقاومت ، خطر ایجاد تقسیم سیاسی و اجتماعی را به همراه دارد. این امر نیاز به یک سیستم سیاسی را بر اساس اصول یک سیستم غیر فرقه ای (یعنی یک کشور واقعی) که بر اساس شهروندی ، برابری ، عدالت و استقلال تأسیس شده است ، برجسته می کند. توافق در مورد این چشم انداز برای سیستم سیاسی ، ترس های متقابل را کاهش می دهد ، از جمله اینکه ممکن است یک طرف از درگیری با اسرائیل برای به دست آوردن مزیت نسبت به حزب محلی دیگر استفاده کند. با خنثی کردن این ترس ها ، دامنه روند سیاسی محلی گسترش می یابد و امکان تدوین ملی و نه فرقه ای ، استراتژی ها ، سیاست ها و برنامه ها را برای مقابله با دشمن فراهم می کند.
سیاست های اقتصادی و مالی دولتی: این سند سیاست هایی را برای از بین بردن ساختار فرقه ای موجود و ایجاد مشروعیت دولت ارائه می دهد. در صدر این لیست در حال ایجاد یک اقتصاد تولیدی است ، در پارگی کامل با اقتصاد اجاره ای که توسط رهبران فرقه ای (بدون استثنا) و بانکداران از پایان جنگ داخلی تأسیس شده است. لبنان نیازی به تبدیل شدن به “شرق” یا “غرب” ندارد ، بلکه بیشتر با تنوع بخشیدن به شرکای اقتصادی خود ، وابستگی خود را به کشورهای خارجی کاهش می دهد و از این طریق به استقلال اقتصادی می رسد. همچنین باید با پاسخگویی به بانکداران و دستیابی به عدالت اجتماعی در آموزش و مراقبت های بهداشتی ، ثروت را توزیع کند و از این طریق ادغام مردم لبنان را در شبکه های علایق که فراتر از تقسیمات فرقه ای و منطقه ای است ، ترویج می کند.
رسانه های دولتی و سیاست خارجی: نکته قابل توجه ، این مستند از منطق محدود کردن پاسخ به پروژه صهیونیستی به وسایل نظامی فاصله می گیرد ، و در عوض یک گفتمان رسانه ای را که به عموم لبنان هدایت می شود ، پیشنهاد می کند ، دیگری به سمت افکار عمومی جهانی ، و در عین حال دیگری که خود دشمن را هدف قرار می دهد. این همچنین جایگزینی برای منطق “وحدت عرصه ها” ارائه می دهد ، که لبنان به صورت دموکراتیک اتخاذ نکرد و در محافظت از لبنان ناکارآمد بوده است ، و جایگزینی برای منطق “بی طرفی” است که از واقعیت جدا می شود ، همانطور که می بینیم کنترل دشمن بر مصر و جردن از طریق حمایت از آن به دلیل رژیم های سرکوب کننده خود در برابر رژیم های سرکوب شده خود و سوریه. تأسیس دولت لبنان به خودی خود روابط خارجی را ارائه می دهد که به استراتژی امنیت ملی خدمت می کند ، تخصص و تولید و قابلیت های فناوری را جذب می کند که می تواند برای اهداف امنیتی و نظامی ، تأثیرگذاری در مؤسسات بین المللی و منطقه ای به کار گرفته شود و با نخبگان و مردم جهانی برای دفاع از موقعیت لبنان ارتباط برقرار کند.
البته این سند یک پیشنهاد نهایی نیست ، بلکه مقدمه ای برای بحث عمیق تر است. به عنوان مثال ، ایجاد اقتصاد تولیدی نیاز به سرشماری از جمعیت دارد که بر اساس وابستگی فرقه ای تبعیض قائل نمی شوند. خدمت مدنی و نظامی اجباری گزینه ای مؤثر برای انتقال تخصص مبارزان مقاومت به دولت در حالی که بقیه جامعه را درگیر می کند. قانون انتخابات باید با دقت در نظر گرفته شود تا به جای غلبه بر آنها ، ترس های فرقه ای را به وجود نیاورد. با این حال ، این مزیت را دارد که از دوگانگی “تسلیم شدن یا عدم تسلیم سلاح” جدا شود. بنابراین ، تمام جامعه لبنان ، از جمله سیاستمداران ، اتحادیه های صنفی ، چهره های رسانه ای ، نخبگان و سایر شهروندان ، باید در این بحث نقش داشته باشند. لبنان به سمت جنگ داخلی می رود که به هیچ کس جز دشمنان آن خدمت نمی کند و تنها راه حل این است که ساختار فرقه ای تفرقه آور ما را از بین ببرد و انتقال به کشوری را تحمیل کند که بتواند جامعه خود را در برابر خطرات داخلی و خارجی محافظت کند.
نظر: آینده نامشخص لبنان تحت پروژه خلع سلاح حزب الله
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.