پس از جنگ 12 روزه بین ایران و اسرائیل، تهران با یک انتخاب حیاتی روبروست: آیا باید نظامیسازی هستهای را برای بازگرداندن بازدارندگی دنبال کند یا به دنبال راهحلی با غرب برای جلوگیری از درگیری بیشتر. این مقاله به بررسی سناریوهای استراتژیک در حال حاضر پیش از ایران می پردازد.
پس از حملات اکتبر به اسرائیل، این کشور حملات گستردهای را علیه گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه – که ایران از آن به عنوان «محور مقاومت» یاد میکند، آغاز کرد. حماس و حزب الله از ارکان اصلی این محور محسوب می شدند. این گروهها پس از نزدیک به دو سال جنگ، خود را در ضعیفترین وضعیت خود دیدهاند و بهطور قابلتوجهی توان بازدارندگی جمهوری اسلامی را تضعیف کردهاند.
در همین حال، چندین دور مذاکرات هسته ای بین استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در خاورمیانه و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران به بن بست رسیده بود. اسرائیل با استفاده از این لحظه، پس از متقاعد کردن آمریکا، حمله نظامی به ایران را آغاز کرد.
اکنون، پس از یک جنگ 12 روزه، هر دو طرف آتش بس شکننده ای را رعایت می کنند، با احتمال از سرگیری حملات اسرائیل به ایران، بالقوه با شدت بیشتر. سوال میلیون دلاری اکنون پیش روی ایران است: این کشور برای بازگرداندن بازدارندگی خود و جلوگیری از جنگی دیگر چه باید بکند؟ سه سناریو قابل قبول وجود دارد.
بازدارندگی هسته ای
برخی در ایران بر این باورند که تنها راه دستیابی به بازدارندگی در شرایط کنونی، نظامی کردن برنامه هستهای این کشور است. حتی شخصیت های برجسته جهانی مانند جان میرشایمر نیز از این نظریه حمایت کرده اند. با این حال، چندین نکته مهم در مورد این پیشنهاد وجود دارد.
اولا، صرف ساختن یک کلاهک هسته ای به طور خودکار بازدارندگی ایجاد نمی کند. اگر جمهوری اسلامی تصمیم به دستیابی به بمب اتمی دارد، باید بتواند به تعداد کافی کلاهک بسازد تا نه تنها در برابر اسرائیل – که به گفته سیپری دارای حدود 90 کلاهک هسته ای (با تخمین منابع غیررسمی بین 80 تا 400) است – بلکه علیه ایالات متحده که 80، 70 تا 5 کلاهک هسته ای دارد، تعادل ایجاد کند. برخی منابع). با توجه به شرایط کنونی ایران، دستیابی به چنین زرادخانه هسته ای عملا غیرممکن به نظر می رسد.
دوم، اگر جمهوری اسلامی بخواهد بمب بسازد، باید در تاسیسات مخفی این کار را انجام دهد. انجام این امر در شرایطی که حریم هوایی ایران اساساً برای عملیات اسرائیل باز است و از آنجایی که اسرائیل نفوذ اطلاعاتی عمیقی در داخل ایران نشان داده است، اجرای چنین طرحی بسیار دشوار به نظر می رسد.
سوم، و شاید مهمتر از همه، اگر ایران از کلاهک هستهای خود رونمایی کند، هرگونه ابهام را برطرف میکند و احتمال میدهد که ایالات متحده در پاسخ به حمله هستهای فکر کند.
با توجه به این نکات، پیگیری این سناریو خطرناک ترین و پرخطرترین گزینه برای جمهوری اسلامی خواهد بود.
بخوانید: ایران علیرغم دعوت آمریکا از شرکت در نشست صلح شرم الشیخ خودداری کرد
ابهام هسته ای
برخی دیگر در ایران پیشنهاد می کنند که جمهوری اسلامی باید استراتژی ابهام هسته ای را اتخاذ کند. یعنی از هرگونه شفافیت یا به اشتراک گذاری اطلاعات با آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) و جامعه بین المللی خودداری کنند. بر اساس این رویکرد، ایران هیچ جزئیاتی در مورد خسارات وارده به تاسیسات هسته ای خود در فردو و نطنز در پی حملات آمریکا ارائه نخواهد کرد. هیچ توضیحی در مورد زنده ماندن یا نابودی سانتریفیوژها وجود ندارد و همچنین هیچ اطلاعاتی در مورد وضعیت 400 کیلوگرم اورانیوم غنی شده قبل از جنگ در ایران وجود ندارد. آیا این مواد زیر آوار تاسیسات فردو مدفون شده است یا هنوز وجود دارد؟ اگر هنوز وجود دارد، الان کجاست؟
بر اساس این سناریو، ایران همچنین از دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به فردو جلوگیری میکند، در حالی که ادامه برنامه هستهای خود را تایید یا تکذیب نمیکند. این استراتژی شامل سکوت، ابهام و عدم اطمینان حساب شده است.
اما پیامدهای چنین سیاستی چه خواهد بود؟
پیگیری ابهام هستهای احتمالاً به دورهای مکرر جنگ منجر میشود، درگیریهایی شبیه به جنگ 12 روزه اما بالقوه حتی شدیدتر. اسرائیل احتمالاً اقدامات خود از جمله ترور تصمیم گیرندگان ارشد سیاسی و امنیتی ایران را تشدید خواهد کرد و حتی می تواند رهبر معظم انقلاب را هدف قرار دهد. حملات به زیرساخت های ملی مانند نیروگاه ها، تاسیسات آبی و مجتمع های پتروشیمی نیز ممکن است گسترش یابد.
اگرچه جمهوری اسلامی میتوانست تلافیجویانه و آسیبهایی به اسرائیل وارد کند، اما جنگ 12 روزه نشان داد که اسرائیل برتری هوایی خود را بر خاک ایران حفظ میکند. در رویاروییهای آتی، این توانایی میتواند به اسرائیل اجازه دهد تا به زیرساختهای حیاتی ایران آسیب جدی وارد کند و زندگی روزمره مردم آن را فلج کند.
ادامه جنگ های دوره ای و اختلال در زندگی روزمره از طریق تخریب زیرساخت ها نیز می تواند احتمال ناآرامی ها و اعتراضات داخلی را افزایش دهد. بنابراین، راهبرد ابهام هسته ای نه تنها بازدارندگی را برای جمهوری اسلامی بازگرداند. همچنین یک ایران از هم پاشیده را پشت سر می گذارد.
توافق نامه
یکی دیگر از گزینه های پیش روی جمهوری اسلامی پذیرش شروط آمریکا در مذاکرات جاری و دستیابی به توافق جدید است. طرف آمریکایی احتمالاً سه خواسته اصلی را به ایران ارائه خواهد کرد: توقف غنی سازی اورانیوم، توقف یا کنترل دقیق برنامه موشکی خود، و پایان دادن به حمایت از شبکه گروه های نیابتی خود.
بزرگترین چالش جمهوری اسلامی در پیگیری چنین توافقی، توقف برنامه هسته ای خود نیست، بلکه محدود کردن یا کنار گذاشتن برنامه موشکی خود خواهد بود. برای دستیابی به توافق، ایران احتمالاً باید غنیسازی هستهای و فعالیتهای نیابتی خود را بپذیرد. اما در مورد توانمندی های موشکی خود چه باید بکند؟
توسعه برنامه موشکی ایران یکی از معدود سیاستهای دولتی است که میتوان آن را مطابق با منافع ملی ایران توصیف کرد. بنابراین، اگر جمهوری اسلامی به دنبال حفظ این برنامه است، باید خط قرمز مذاکره خود را تغییر دهد: به جای اصرار بر ادامه غنیسازی، برنامه موشکی را خط قرمز جدید خود تعریف کند. در این زمینه، جمهوری اسلامی باید تمام امکانات دیپلماتیک خود را صرف حفاظت از برنامه موشکی و حفظ حداکثر توان برد موشکی خود در جریان مذاکرات کند.
تحت چنین شرایطی:
اول: از آنجایی که برنامه موشکی را می توان یک ابتکار نظامی متعارف با هدف ارتقای توان دفاعی ملی ایران دانست، تعریف آن به عنوان خط قرمز منافع ملی را تامین می کند و معقول ترین محدودیت راهبردی جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد.
دو: از آنجایی که برنامه موشکی ایران از حمایت گسترده ای در میان مردم ایران برخوردار است، بر خلاف غنی سازی هسته ای که افکار عمومی را برانگیخته است، اعلام آن به عنوان خط قرمز حمایت داخلی بیشتری را به همراه خواهد داشت. حتی اگر مذاکرات به دلیل اختلاف نظر بر سر موضوع موشکی شکست بخورد، جمهوری اسلامی با واکنش عمومی بسیار کمتری مواجه خواهد شد.
اگر ایران سناریوی توافق با آمریکا را انتخاب کند، احتمالاً به رویارویی نظامی بین ایران و آمریکا و اسرائیل پایان خواهد داد. جمهوری اسلامی میتواند برنامه موشکی قابل قبولی را حفظ کند و با لغو تحریمها، به تدریج سلاحهای متعارف خریداری کند و توان کلی بازدارندگی خود را افزایش دهد.
نظر: چه کسی اجازه دیدن غزه را دارد؟ نکروپولیتیک آتش بس
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده خط مشی تحریریه میدل ایست مانیتور نیست.