روزی دختر جوانی به نام آتنا در روستایی دور افتاده در ایران زندگی می کرد. او با زورو، یکی از جوانان قدرتمند و شجاع روستا، ازدواج کرده بغل خود را با خانواده یکپارچه ای برای آینده پر امیدشان به اشتراک می گذاشت. اما زندگی آنها به زودی تبدیل به یک زندگی پر از خشونت و تبعیض شد.
آتنا و زورو هر روز با چالش های جدیدی مواجه می شدند، اما آنها هیچگاه از آرزوهای خود کوچک نمی شکستند. آنها به دنبال یافتن عدالت و مساوات برای همه ی مردم روستا بودند، حتی اگر معترضانشان اکثریت بزرگی را تشکیل می دادند.
یک روز، زورو به سراغ یک صندوق قدیمی در خانه ی روستا رفت و یک قلنبه کوچک در آن پیدا کرد. از آن روز به بعد، زندگی آتنا و زورو تغییر کرد و آنها به یک ماجراجویی هیجان انگیز برای کشف رازهای این قلنبه پرداختند.
در این سفر، آنها با موجودات فراگیر و خطرات بی پایان روبه رو شدند، اما با همت و دلیری که از هیچ جا به دست نیاید، پیروز شدند. آنها پی بردند که این قلنبه یک گنج بزرگ و قدیمی را نگه می دارد که می تواند زندگی تمام مردم روستا را بهبود بخشد.
با ما در مرشدی همراه شوید، و بدانید که هر چیزی امکان پذیر است، حتی زندگی بهتری که ممکن است در تاریخ گذشته وجود نداشته باشد.
تصویر بالا تزئینی است.