Det vi inte visste، نام کتابی است که از سوگند خاطرات سازندهای بهره میبرد و همزمان شفافیت و صداقت خیرینهی خود را به نمایش گذاشته است. این اثر نه تنها یک داستان است، بلکه یک سفری است که خواننده را در پی کشف حقایق انسانی و عمیقترین آرزوهای ماهر نویس میبرد.
شاید شعری در این کتاب پنهان شده باشد، شعری که همچون گنجینهای پنهان منتظر حریصانهی خوانندگان است. از جملهی این شعرها میتوان به “دلم میخواست همیشه بمانی، تا بتوانم با تو مسیری نوی رفت.” اشاره کرد، که در خود دارای آهنگ و زیباییهای فراوانی است.
در این مطلب من به همراه شما در مرشدی همراه خواهم شد تا به دنیایی از کتابها و ادبیات دعوت شویم. امیدوارم این مطلب شما را به دنبال داستانهای جذاب و گنجینههای نهان جهان ادبیات بکشاند.
تصویر بالا تزئینی است، زیرا همچون هر آثار هنری دیگری، این کتاب نیز دارای زیباییهای بیشماری است که منتظر کشف و دریافت توسط خوانندگان عظیم هستند. به همین جهت، با مرور و بررسی این اثر، به دنیایی از زیباییها و خلاقیتهای ناگفته را خواهید دید.