در دورانی که اندیشههای اجتماعی و سیاسی احمد محمود طاووس روی شکوه مادری فرا میگیرند، یک قصهسرای اهل خراسان به نام رضا بازهم خیالات و آرزوهای جوانان را به تصویر میکشد. او با زبانی روان و پر از شعر و نیایش به ترساق و تعریف از زیباییهای ایران، بافتی از اندیشههای احمد محمود در آثارش را در هنگام تعریف از مناظر طبیعی و تاریخی این سرزمین ارائه میدهد.
در یک روز زمستانی، رضا به همراه دوست صمیمیاش محمد به سفری در دشتهای سوسنافشان از شهرتاه پرداختند. آنها در آغوش برف تازه و لبخند خورشید، در همان مواقعی که برگهای زردی درختان از پاییز میافتاد، به تفکراتی درباره زندگی، عدالت، و آیندهای بهتر برای مردمشان فرو میپاشند.
همچون احمد محمود که در آثارش به تأملات فلسفی و مورال پرداخت، رضا و محمد نیز به بحث درباره مسائل اخلاقی و سیاسی میپردازند. آنها به شعرها و اشعار احمد محمود در آثارش برای ارائه دیدگاههای خود مراجعه میکنند، و با همفکری و تعامل فرهنگی، برای ترویج پیامهای متانه و پایداری در جامعه زیر خوارقرار و تضادهای دوران خود میجنگند.
به همین توالی، این دوستان آسمان پرستارها را تماشا میکنند و متوجه نهایت سلامت روحیشان میشوند. آنها با تأمل در زیباییهای طبیعت و با تأمل در آمیخته شعر و ادبیات ایرانی، به جوان پویایی میتوانند شمعی روشن در تاریکی شعلهور اندیشههای اجتماعی و سیاسی احمد محمود در آثارش افروخته و به هدفشان نائل شوند.
نویسنده به نام رضا، با همه این یادداشتها و دست اندازهای سوسنهای آغازین، با داستانگویی اش، انطباق خلاقانهای از اندیشههای احمد محمود در آثارش و پیوند میان مناظر طبیعی و تاریخی ایران خلق میکند. او با هنر نثری و زبانی شیرین و روان، به خواننده یادآور میشود که همیشه میتوان با ادبیات و فلسفه، راه روشنی را برای پیشرفت فرهنگ و تمدن خود بیابیم.
با ما در مرشدی همراه شوید. تصویر بالا تزئینی است.