افغانستان ، که از لحاظ تاریخی به عنوان قبرستان امپراتوری ها شناخته می شود ، همچنان در چهارراه ژئوپلیتیکی آسیای جنوبی ، آسیای میانه و غرب آسیا موقعیتی بی نظیر را به خود اختصاص می دهد. جغرافیای محاصره شده آن ، آن را به عنوان یک راهرو حیاتی برای خطوط لوله تجارت و انرژی قرار می دهد و خلیج فارس را به قلب قلب اوراسیا پیوند می دهد. با ترسیم از نظریه Heartland Mackinder ، افغانستان ممکن است محوری برای کنترل جهانی نباشد ، نه فقط دروازه جنوبی. به گفته مکیندر ، “چه کسی حاکم بر Heartland به جزیره جهانی فرمان می دهد ؛ چه کسی حاکم بر جزیره جهانی به جهان است.”

این کشور به کشور که از اهمیت استراتژیک برخوردار است ، می دهد و توضیح می دهد که چرا قدرتهای منطقه ای و بین المللی ، با وجود گمراهی های ایدئولوژیک در مورد طالبان ، قادر به جدا شدن خود از امور افغانستان نیستند. در جهان به طور فزاینده ای بین ترازهای چند قطبی و سیاست منابع قطبی می شود ، ثبات یا بی ثباتی افغانستان به شدت بر اتصال منطقه ای ، تجارت فراملی و محاسبات امنیتی جهانی تأثیر می گذارد.
از زمان به دست آوردن قدرت در 15 اوت 2021 ، طالبان یک شکل متمرکز و ایدئولوژیک رانده شده از دولت را دنبال کرده اند و جمهوری مستقر در قانون اساسی را با امارات شریعت محور جایگزین می کنند. ساختار اداری امارات اسلامی کاملاً از وفاداران طالبان تشکیل شده است ، که بسیاری از آنها فاقد آموزش رسمی یا تجربه بوروکراتیک هستند. وزارتخانه ها حل و فصل شدند ، مانند وزارت امور مربوط به امور زنان که توسط وزارتخانه برای انتشار فضیلت و پیشگیری از معاون جایگزین شد. سازوکارهای قضایی در اطراف دادگاههای اسلامی که بدون یک چارچوب قانونی رمزگذاری شده فعالیت می کردند ، تغییر شکل گرفتند و منجر به ناسازگاری در احکام و فرسایش روند موقت شدند. طالبان برخی از رشته های اداری را در جمع آوری درآمد و کنترل مرز نشان داده اند. با این حال ، عدم وجود کثرت گرایی سیاسی ، فرآیندهای انتخاباتی و مشارکت در جامعه مدنی ، یک الگوی حاکمیتی را نشان می دهد که با محرومیت و استحکام ایدئولوژیک مشخص شده است. حاکمیت استانی مات است ، و اختلافات محلی غالباً از طریق مکانیسم های سنتی حل می شود و بیشتر خط بین اقتدار مذهبی و عملکرد دولت را محو می کند.
ماه های اولیه پس از تصاحب طالبان شاهد فلج اقتصادی بود – کمک های بین المللی ، که نزدیک به 75 ٪ از هزینه های عمومی افغانستان را تشکیل داد ، ناگهان متوقف شد. در غیاب دسترسی به بانک مرکزی و بودجه اهدا کننده ، اقتصاد افغانستان به نظر می رسد که برای فروپاشی مقدر شده است. با این حال ، طالبان درجه ای از مقاومت مالی را نشان داده اند. این رژیم از طریق مالیات بر آداب و رسوم و تجارت مرزی و همچنین هزینه های معدن ، به ویژه استخراج زغال سنگ و لیتیوم ، درآمد سالانه بیش از 2 میلیارد دلار را از سال 2024 ایجاد کرده است. با این وجود ، اقتصاد افغانستان به شدت غیررسمی ، دلار و از سیستم های مالی جهانی جدا شده است. تورم تثبیت شده است ، اما بیکاری بومی باقی مانده است ، و عدم وجود یک بخش بانکی عملکردی همچنان باعث از بین رفتن اعتماد به نفس در تجارت می شود. کمک های بشردوستانه از سازمان ملل ، قطر و تعداد معدودی از شرکای منطقه ای مانند چین و هند در کاهش گرسنگی و ارائه مراقبت های بهداشتی اساسی بسیار مهم بوده است. با این حال ، چنین کمکهایی کافی نیست و نمی تواند جایگزین توسعه سیستمیک ، به ویژه در آموزش ، زیرساخت ها و احیای صنعتی شود.
یکی از رادیکال ترین تحولات تحت حاکمیت طالبان در بخش آموزش بوده است. دختران به طور سیستماتیک از آموزش متوسطه و سوم خارج شده اند. علیرغم محکومیت جهانی ، مقامات طالبان اصرار دارند که سیاست های آنها منعکس کننده ضرورت های مذهبی و اصالت فرهنگی است. در حالی که آموزش ابتدایی برای دختران در برخی از استانها مجاز است ، این موارد پراکنده و در برابر واژگونی آسیب پذیر هستند. در مقابل ، رشد مادراس ها – حوزه های علمیه مذهبی – افزایش یافته است. این نهادها ، که اغلب با کمک های خصوصی و تصویب دولت مورد حمایت قرار می گیرند ، بیش از حد بر فقه اسلامی ، دستور زبان عربی و به یاد آوردن متون مذهبی با حداقل تأکید بر علم یا ریاضیات متمرکز می شوند. به نظر می رسد که دیدگاه آموزشی طالبان در اولویت قرار دادن وفاداری دکترین نسبت به اشتغال ، نگرانی هایی را ایجاد می کند که نسلی از افغان ها در انزوا از سیستم های دانش جهانی آموزش دیده است. این فیلتر ایدئولوژیک آموزش و پرورش احتمالاً رکود اقتصادی و اجتماعی کشور و افراط گرایی را در طولانی مدت عمیق تر خواهد کرد.
افغانستان تحت طالبان به یکی از جوامع تفریحی جنسیتی در جهان مدرن واگذار شده است. زنان از بیشتر اشتغال عمومی ، از جمله سازمان های بشردوستانه ، رسانه ها و مواضع دولتی ممنوع است. آنها در حرکات بدون همراهی مرد محدود شده اند و لازم است به کدهای سخت لباس رعایت کنند. مجازات های عمومی و مجازات های غیرقانونی در استان های مختلفی بازگردانده شده است. تأثیر تجمعی این سیاستها ، پاک کردن تقریباً کامل زنان از زندگی عمومی است و چندین کنوانسیون بین المللی حقوق بشر را که افغانستان در آن زمان امضاء کننده بود ، نقض می کند. طالبان همچنان استدلال می کنند که مدل آنها از افتخار زنان و نقش های خانوادگی محافظت می کند ، اما داده ها حاکی از افزایش بحران های سلامت روانی ، وابستگی اقتصادی و افزایش نرخ ازدواج کودکان است. این تحولات صرفاً مسائل مربوط به حقوق بشر نیست بلکه از نظر ساختاری با محدود کردن نیمی از جمعیت ، مقاومت و بهره وری ملی را تضعیف می کند.
علیرغم رد گسترده بین المللی از شناخت رسمی ، طالبان درگیر شکل ظریف دیپلماسی هستند که اغلب به عنوان عمل گرایی عملکردی توصیف می شود. نمایندگان از کشورهایی مانند روسیه ، ایران ، چین ، پاکستان و ازبکستان بازدید کرده اند و در مورد تجارت ، اتصال ، امنیت مرز و هماهنگی بشردوستانه بحث کرده اند. در عوض ، چندین کشور-از جمله هند-مأموریت های فنی را مجدداً در کابل برقرار کرده اند و کار کنسولی و تحویل کمک را بدون شناخت امارات اسلامی تسهیل می کنند. به نظر می رسد که دسترسی طالبان با هدف ایجاد مشارکت اقتصادی و تسکین انزوا در حالی که از تعهدات برای اصلاحات جلوگیری می شود. نکته قابل توجه ، چین توافق های اولیه در مورد استخراج مواد معدنی را امضا کرده است ، و راه آهن ازبکستان و افغانستان و پاکستان از حمایت سیاسی آزمایشی دریافت کرده است. با این حال ، عدم وجود ضمانت های قانونی ، شفافیت و تضمین های امنیتی ، اجرای این پروژه ها را محدود کرده است. به رسمیت شناختن گریزان باقی مانده است زیرا اکثر کشورها آن را به حاکمیت فراگیر ، حقوق زنان و تعهدات ضد تروریسم پیوند می دهند ، که هیچکدام از طالبان به طور معناداری ملاقات نکرده اند.
طالبان ادعا می کنند که با پایان دادن به ده ها سال شورش ، صلح را احیا کرده است ، و حقیقت در این مراکز بزرگ شهری وجود دارد. با این حال ، چشم انداز امنیتی گسترده تر بی ثبات است. ISIS-Ok همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد و حملات پرمخاطره ای را علیه اقلیت های شیعه و تاسیسات طالبان انجام می دهد. حضور گروه هایی مانند تهریک-طالبان پاکستان (TTP) در استان های شرقی باعث تنش های ملتهب با اسلام آباد شده است و گهگاه منجر به گلوله های مرزی می شود. علاوه بر این ، روابط طالبان با القاعده مبهم است و گزارش های سازمان ملل حاکی از ادامه تماس بین رهبری ارشد است. در حالی که طالبان کنترل بیشتری بر قلمرو نسبت به دولت قبلی نشان داده اند ، امتناع آنها از برچیدن شبکه های تروریستی ، اعتماد به نفس بین المللی و امنیت پیچیده منطقه ای را تضعیف کرده است. این ابهام نشان می دهد که طالبان از اهرم خود نسبت به بازیگران تروریستی به عنوان یک عامل بازدارنده و تراشه چانه زنی در روابط خارجی استفاده می کنند.
درگیری هند با رژیم طالبان عملگرا بوده اما محتاط بوده است. پس از بستن سفارت خود در اوت 2021 ، دهلی نو در سال 2022 یک مأموریت فنی را برای نظارت بر تحویل بشردوستانه و حفظ حداقل دیپلماتیک دوباره آغاز کرد. هند غلات ، داروها و واکسن های COVID-19 را اهدا کرده است ، در حالی که همزمان همکاری های اطلاعاتی را با بازیگران منطقه ای تقویت می کند. نگرانی اصلی هند همچنان تجدید حیات گروه های ضد هند تحت حمایت پاکستان در استان های جنوبی و شرقی افغانستان است. علیرغم اختلافات ایدئولوژیک ، جامعه استراتژیک هند تشخیص می دهد که از بین بردن خطر ابتلا به چین و پاکستان خطرناک است. بنابراین ، سیاست هند با هدف حفظ اهرم بدون مشروعیت بخشیدن به طالبان ، ارتباطات بشردوستانه را با استراتژی های محافظت از هم ترکیب کرده است.
امروز افغانستان یک پارادوکس است – از نظر خارجی کنترل شده اما خارج از کشور ، از نظر اداری فعال اما از نظر اقتصادی ، از نظر استراتژیک مرکزی ، اما از نظر دیپلماتیک حاشیه نشین است. طالبان استقامت حاکم را نشان داده اند ، اما مدل آنها ذاتاً با محرومیت ، استحکام و ارتدوکسی مذهبی محدود است. بازیگران بین المللی باید بدون شرط بندی از عادی سازی خودداری کنند. شناخت باید با پیشرفت ملموس در حقوق جنسیتی ، آموزش و انطباق ضد تروریسم گره خورده باشد. در عین حال ، برای جلوگیری از قحطی و بیماری ، باید کمک های بشردوستانه از بین برود. تعامل باید از طریق سیستم عامل های چند جانبه مانند سازمان ملل ، مکانیسم های منطقه ای مانند SCO و هماهنگی فنی در مورد موضوعاتی مانند مدیریت مرز ، اتصال و سلامت ادامه یابد. از نظر مهم ، قدرتهای منطقه ای باید برای جلوگیری از دو طرفه گرایی تکه تکه شده که به طالبان اجازه می دهد یک بازیگر را در برابر دیگری بازی کند ، موضع یکپارچه را اتخاذ کند. آینده افغانستان نه تنها با ایدئولوژی تعیین می شود ، بلکه با این که حاکمان آن می توانند از مبارزان به دولتمردان تکامل یابند – تحولی که به دور از اطمینان باقی مانده است.
این مقاله توسط Soumya Awasthi ، همکار ، مرکز استراتژی و فناوری امنیتی ، بنیاد تحقیقات Observer ، دهلی.