شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم
source
Trending
- ایران می گوید مذاکرات آژانس بین المللی انرژی هسته ای پیش از بازدید برنامه ریزی شده آژانس “پیچیده” خواهد بود | اخبار سلاح های هسته ای
- با همه جور و جفا هستم خریدار ولا – مدینه اکنازاروا
- چگونه بازگشت گسترده پناهندگان در حال ایجاد بحران بشردوستانه افغانستان است
- یک موج گرما بخش هایی از اروپا و هواداران تهدید آتش سوزی در فرانسه را سوق می دهد
- رئیس سازمان ملل متحد قتل روزنامه نگاران غزه را محکوم می کند – DW – 08/11/2025
- Sharareh – Gisoo Parishoon | شراره – گیسو پریشون
- نظرسنجی نشان می دهد که اکثر ایرانیان از سیاست های اقتصادی ناراضی هستند
- 🍿 فیلم ایرانی گلنار