من اخیراً از ازبکستان به ایالات متحده بازگشتم. این دومین بازدید من از آن کشور آسیای میانه بود و باید بگویم که به عنوان یک افغان ، این یک تجربه تلخ بود. ازبکستان مکانی زیبا و آرام با تاریخ غنی و هویت مدرن و پر جنب و جوش است. به عنوان یک کشور اکثریت مسلمان ، از نظر فرهنگی برای من آشنا و با طراوت باز است. مردم ازبک ، روسی و فارسی صحبت می کنند و تنوع فرهنگی در زندگی روزمره به وضوح قابل مشاهده است.
هر بار که به ازبکستان می آیم ، خودم را عمیقاً در مورد وضعیت فعلی افغانستان فکر می کنم. افغانستان نیز بخشی از آسیای میانه است و بسیاری از شباهت های فرهنگی ، زبانی و تاریخی را با سایر کشورهای “استن” مانند ازبکستان ، تاجیکستان و ترکمنستان به اشتراک می گذارد. با این حال ، در حالی که این ملل در حال شکوفایی و لذت بردن از صلح هستند ، افغانستان چندین دهه جنگ ، درگیری و مداخلات خارجی را تحمل کرده است. این باعث می شود که من بپرسم: چرا افغانستان نتوانسته است صلح را پیدا کند؟
همه جمهوری های امروز آسیای میانه بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند. افغانستان نبود. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1979 به افغانستان حمله کرد ، با مقاومت شدید روبرو شد و در نهایت مجبور به عقب نشینی شد. این شکست به تضعیف و فروپاشی نهایی اتحاد جماهیر شوروی ، که فقط چند سال بعد در سال 1991 منحل شد ، کمک کرد.
اتحاد جماهیر شوروی از 15 جمهوری مؤلفه از جمله روسیه ، اوکراین ، بلاروس ، کشورهای بالتیک و شش کشور آسیای میانه تشکیل شده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، این جمهوری ها استقلال به دست آوردند. ازبکستان حاکمیت ایالتی در 20 ژوئن 1990 و استقلال کامل در 31 اوت 1991 پس از کودتای ناموفق در مسکو اعلام شد. روز بعد ، اول سپتامبر ، به عنوان روز ملی استقلال ازبکستان اعلام شد.
اسلام کریموف، دبیر اول سابق حزب کمونیست ازبکستان ، اولین رئیس جمهور این کشور شد و تا زمان مرگ وی در سال 2016 حكم داد. نخست وزیر دیرینه وی ، شاوكات میرزیوئیف ، جانشین وی شد و در سال 2021 مجدداً انتخاب شد. تحت رهبری وی ، ازبکستان همچنان به رشد و نوسازی خود ادامه داده است.
ازبکستان و افغانستان یک مرز 144 کیلومتری و روابط فرهنگی ، زبانی و تاریخی عمیق دارند. در دوران اتحاد جماهیر شوروی ، بسیاری از ازبک های قومی به افغانستان مهاجرت کردند و به بخشی جدایی ناپذیر از جامعه افغانستان تبدیل شدند. با وجود این اتصالات نزدیک ، مسیرهای دو کشور به طور قابل توجهی متفاوت شده است. در حالی که ازبکستان به سمت ثبات و نوسازی پیشرفت کرده است ، افغانستان همچنان در چرخه های جنگ و بی ثباتی به دام می افتد – ناشی از چندین دهه حمله خارجی ، دخالت سیاسی و تقسیمات داخلی.
من فکر کرده ام که شاید سرنوشت افغانستان ممکن است متفاوت باشد اگر بخشی از اتحاد جماهیر شوروی باشد – یا شوروی ها در جنگ خود موفق شده بودند. شاید ، به برخی از روش های غیرمستقیم ، مقاومت و رنج افغانستان راه را برای آزادی سایر کشورهای پس از اتحاد جماهیر شوروی هموار کرده است.
یکی از مواردی که من در مورد ازبکستان عمیقاً از آن قدردانی می کنم ، آزادی است که در نحوه لباس مردم منعکس شده است. زنان آنچه را که در آن راحت است می پوشند – برخی از آنها روسری می پوشند ، برخی دیگر این کار را نمی کنند. برخلاف افغانستان ، جایی که قانون کدهای سخت لباس را اجرا می کند ، در ازبکستان هیچ فشار قانونی وجود ندارد. من همیشه احساس راحتی می کنم که از طریق تاشکنت قدم می زنم بدون اینکه روشی را که لباس می پوشم تغییر دهم.
خود تاشکنت تمیز ، ایمن و پر از زندگی است. این شهر کافه های زیبا ، هتل های مدرن و یک فضای فرهنگی پر جنب و جوش را ارائه می دهد. من همچنین این فرصت را داشتم که به سامکار مراجعه کنم و کاملاً آن را دوست داشتم. این یک شهر خیره کننده و تاریخی است – بوته ای ، رنگارنگ و پر از جذابیت. من در برقراری ارتباط در آنجا مشکلی نداشتم ، زیرا بسیاری از مردم فارسی صحبت می کردند.
آنچه بیشتر مرا لمس کرد ، مهربانی و فروتنی مردم ازبک بود. آنها به زمین ، مفید و واقعاً استقبال می کنند. من به عنوان یک افغان ، بسیاری از شباهت های فرهنگی و زبانی بین ما را می بینم. این احساس نزدیک به خانه است ، اما به من یادآوری می کند که واقعیت های ما چقدر متفاوت شده اند.
اما دیدن این پیشرفت نیز ناراحتم می کند. این مرا به یاد آنچه افغانستان می اندازد می توانست باشد دلایل اصلی رنج افغانستان پیچیده است: تهاجم های خارجی ، تقسیمات قومی و مهمتر از همه مداخله کشورهای همسایه. به ویژه ، پاکستان و ایران به طور مداوم در امور افغانستان دخالت کرده اند ، از تنش های قومی سوء استفاده می کنند و باعث ایجاد درگیری می شوند. در همین حال ، قدرتهای جهانی مانند ایالات متحده ، اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس همه در تلاش های خود برای تغییر شکل افغانستان ناکام بوده اند – هرچند که سوء تفاهم فرهنگ ، تاب آوری و پیچیدگی کشور را درک می کند.
افغان ها از لحاظ تاریخی در مقابل کنترل خارج از کشور مقاومت کرده اند ، اما اگر کشور بخواهد مانند سایر کشورهای آسیای میانه از مسیر صلح و توسعه پیروی کند ، باید یاد بگیرد که به طور سازنده با قدرتهای بزرگی مانند ایالات متحده ، روسیه و چین درگیر شود-نه به شکلی مطیع ، بلکه با استراتژی و منافع شخصی در خط مقدم. در عین حال ، افغانستان باید با همسایگان که همچنان به مداخله ادامه می دهند ، خط مشخصی ترسیم کند. این کشور باید از حاکمیت خود – از نظر سیاسی و اقتصادی – محافظت کند و از زمین بازی برای جنگهای پروکسی منطقه ای امتناع ورزد.
یک مسئله اصلی باقی مانده است خط دوند، مرز مورد مناقشه با پاکستان. افغانستان هرگز به طور رسمی آن را تشخیص نداده است ، و این اختلاف به بی اعتمادی و بی ثباتی کمک کرده است. ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که افغانستان به جلو حرکت کند – یا با حل مسئله دیپلماتیک یا تغییر تمرکز به آینده به جای گذشته. اگر پاکستان به حمایت از افراط گرایی و تضعیف حاکمیت افغانستان ادامه دهد ، افغانستان باید قطع روابط را به طور کامل و اولویت بندی صلح و ثبات خود در نظر بگیرد.
افغانستان به طور فوق العاده ای متحمل شده است – در جنگ اتحاد جماهیر شوروی ، از طریق جنگ های داخلی و پس از عقب نشینی ایالات متحده. اما من هنوز هم معتقدم که این پتانسیل را دارد ، مانند ازبکستان و بقیه آسیای میانه. این باید جلوی عقب نگاه کردن را بگیرد ، اجازه ندهید که دیگران آینده خود را دیکته کنند و شروع به ساختن ملتی کنند که نشان دهنده اراده و عزت مردم آن باشد.
امیدوارم روزی بتوانم به افغانستان برگردم و همان احساس صلح را احساس کنم و امیدوارم که هنگام قدم زدن در خیابان های تاشکنت احساس کردم.
نظرات بیان شده در اعزام های حقوقدان صرفاً نظرات خبرنگاران ما در این زمینه است و لزوماً منعکس کننده نظرات ویراستاران فقها ، کارمندان ، اهدا کنندگان یا دانشگاه پیتسبورگ نیست.