به خبرنامه RFE/RL با تمرکز بر موضوعات اصلی مربوط به اتحادیه اروپا ، ناتو و سایر نهادها و روابط آنها با بالکان غربی و محلات شرقی اروپا ، به وسیع اروپا خوش آمدید.
من ویرایشگر RFE/RL Europe Rikard Jozwiak هستم ، و این هفته قصد دارم در مورد چیزی متفاوت صحبت کنم: کار ما در RFE/RL.
توجیهی: رادیو آزاد اروپا و من
خوانندگان خبرنامه وسیع اروپا احتمالاً در حال حاضر متوجه زمان نامشخصی با رادیو آزاد اروپا/رادیو آزادی (RFE/RL) شده اند. در 15 مارس ، رئیس جمهور آمریكا دونالد ترامپ دستور اجرایی را امضا كرد و به طور چشمگیری اندازه ناظر RFE/RL ، آژانس رسانه های جهانی ایالات متحده (USAGM) را كاهش داد. پس از آن نامه ای از دریاچه كاری ، مشاور ارشد مدیرعامل USAGM ، به این نتیجه رسید كه به این امر اعطا می شود كه به كنگره تأیید شده است بودجه ایالات متحده خاتمه یافته است.
با وجود این ، ما هنوز کار می کنیم. رادیو دارد ستیزه هر دو دریاچه Usagm و Kari بیش از این حرکات ، و صحبت از آن شده است بودجه احتمالی از اتحادیه اروپا
با توجه به این شرایط ، من می خواهم از قالب معمول شکسته شوم و داستانی را که قبلاً هرگز ننوشتم به اشتراک بگذارم – درباره آنچه RFE/RL برای من معنی دارد.
پشت پرده آهنی
پدر من در سال 1939 در پوزنان ، در لهستان غربی ، درست قبل از حمله آلمان نازی متولد شد. پدر من به همراه پدرش در ارتش لهستان و بعداً به عنوان زندانی جنگ به سر برد و مادرش به دلیل مقاومت در برابر رژیم نازی زندانی شد ، پدر من بیشتر جنگ را در مراقبت از برادر بزرگتر خود و یک پرستار صلیب سرخ سوئد گذراند – ارتباطی که بعداً اثبات می شود.
پس از جنگ ، پدربزرگ و مادربزرگ من و فرزند خردسال آنها – پدر من – برای جستجوی چشم انداز شغلی بهتر به شهر بندر گدانسسک شمالی نقل مکان کردند. در این مقطع زمانی ، سوئد یکی از بزرگترین ناوگان بازرگان اروپا را داشت و در برابر پس زمینه شدید لهستان ، کشتی های براق آنها در بندر ، تأثیر کاملی بر پدرم گذاشت.
پدر من مانند بسیاری از افراد که در پشت پرده آهنین گیر کرده بودند ، به “صداها” گوش می دادند – این همان چیزی بود که مردم از سرویس های رادیویی از خدمات جهانی بی بی سی ، صدای آمریکا و رادیو آزاد اروپا پخش می کردند. مردم مخفیانه گوش می دادند ، البته ، یک رادیو ترانزیستور تا گوش خود را در رختخواب در شب نگه می داشت. آنها روزهای تاریک بودند ، با سانسور و سرکوب ها ، اما برای پدرم این پخش ها یک خدادادی بودند. آنها اطلاع دادند و آنها الهام بخش بودند ، و در مورد پدر من ، او را متقاعد كرد كه فرار كند – به غرب ، به سوئد.
عبور از دریای یخی
اولین تلاش وی ، هنگامی که 17 ساله بود ، تلاش برای پیاده روی از لهستان در دریای بالتیک پوشیده از یخ برای رسیدن به جزیره دانمارک بورلم بود. پس از آن برنامه برای ادامه سوئد بود. زمستان ها در آن روزها بسیار سخت تر بودند و یخ واقعاً قسمتهای بزرگی از بالتیک را پوشش می داد ، اما هنوز یک برنامه احمقانه بود. کشتی های Icebreaker با عبور از پا تقریباً غیرممکن شدند و او مجبور به بازگشت شد – مورد ضرب و شتم قرار گرفت اما دلسرد نشد.
سال بعد ، او دوباره امتحان کرد ، این بار تلاش کرد تا با یک دوست قایق رانی را در سراسر دریا قایقرانی کند. پسران نوجوان توسط یک کشتی لهستانی گرفتار شدند و به مقامات رسیدند. آنها به جای اسکاندیناوی ، در یک سلول زندان در لهستان به پایان رسیدند. بازجویی و مورد ضرب و شتم ، آنها اعتراف کردند که جاسوسی CIA هستند و به 10 سال محکوم شدند.
خوشبختانه ، در اواخر دهه 50 ، اصلاحات لیبرال در لهستان در حال انجام بود و آنها پس از یک سال آزاد شدند. او با رویای پدرم برای زندگی در غرب که اکنون در انتظار است ، تحصیلات گرفت و با مادرم آشنا شد. آنها ازدواج کردند و هر دو شغل خود را در آن زمان کشتی های کشتی سازی لنین در گدانسک تضمین کردند. در تمام این مدت ، او هنوز به “صداها” ، جاز ، رول راک “n” گوش می داد که موفق به فرار از Jammers شد.
بار سوم خوش شانس
رویاهای والدین من برای زندگی جدید در خارج از کشور دوباره ظاهر شد و در سال 1971 ، آنها به یوگسلاوی رفتند ، یکی از معدود کشورهایی که در آن زمان می توانستند به آن سفر کنند. در یک ساحل در پولا ، در کرواسی امروز ، آنها یک زوج آلمانی را دیدند که خودشان را به یاد خود می گفتند. مرد مانند پدرم موهای تاریک بود. زن مثل مادرم بلوند بود.
با هیچ چیز از دست دادن ، آنها به سمت آنها رفتند و از آنها پرسیدند که آیا آنها از آلمان غربی هستند که آنها بودند. آنها سپس درخواستی را بسیار جسورانه ارائه دادند ، من هنوز هم نمی توانم کاملاً باور داشته باشم که چگونه جسارت آنها را داشتند: آنها از زوج آلمانی پرسیدند که آیا می توانند هویت خود را بگیرند. و به طرز حیرت انگیزی ، آلمانی ها گفتند بله. (ظاهراً کمک به “شرقی ها” به این ترتیب در طول جنگ سرد غیر معمول نبود.)
بنابراین ، با شناسه زوج و همچنین ماشین آنها ، از مرز ایتالیا سوار شدند. این زوج آلمانی سپس به نزدیکترین کنسولگری رفتند و گفتند که آنها مورد استفاده قرار گرفته اند. پس از گذشت یک سال به عنوان پناهندگان سیاسی در ایتالیا ، به آنها اجازه داده شد به سوئد بروند تا به دنبال اقامت و شهروندی باشند.
به دلیل جنگ ، پدر من از آلمانی ها متنفر شد – بنابراین این یک طعنه شیرین بود که عمل سخاوت عالی که آزادی او را به او داد ، از یک آلمانی ناشی شد. آنها در تماس بودند و هر کریسمس به زوج آلمانی می فرستادند.
بستن دایره
من در دهه 1980 در سوئد متولد شدم ، در صلح و سعادت والدینم فقط در جوانی می توانستند از خواب دیدن کنند. مانند بسیاری دیگر از نسل من ، من در خارج از کشور تحصیل کردم ، چند زبان اروپایی صحبت کردم و با اعتقاد به ایده “فضای مشترک اروپا” ، به صورت آزاد و گسترده به سراسر قاره سفر کردم. بنابراین وقتی در بروکسل به پایان رسیدم ، حس خاصی ایجاد کرد.
هنگامی که من در اوایل سال 2011 پیشنهادی دریافت کردم تا به عنوان یک گزارشگر مستقل بروکسل برای RFE/RL امتحان کنم ، می دانستم که این یک پیشنهاد شغلی معمولی نیست. بعد از اینکه در داستان های اهمیت RFE/RL مطرح شدم ، احساس کردم که یک حلقه خانوادگی را می بندم.
هنگامی که من شروع کردم ، در اوایل سال 2011 ، خبر بزرگ انتخابات انتخابات ریاست جمهوری در بلاروس بود که در دسامبر سال گذشته اتفاق افتاد و سرکوب بعدی تظاهرکنندگان که به خیابان ها می روند. اتحادیه اروپا تحریم هایی را برای رژیم الکساندر لوکاشنکو اعمال می کرد ، و من خودم را به گزارش داستان از بروکسل انداختم. من از آن زمان تاکنون در مورد اتحادیه اروپا و ناتو گزارش داده ام.
بعضی چیزها هرگز تغییر نمی کنند. امروز (25 مارس) ، لوکاشنکو برای دوره هفتم خود افتتاح می شود و او هنوز هم با تحریم های اتحادیه اروپا روبرو است. طبق قانون سرکوبگرانه وی ، حدود 1500 زندانی سیاسی در کشور وجود دارد. یکی از آنها همکار من است ، روزنامه نگار RFE/RL IHAR LOSIK ، که از سال 2020 در پشت میله های زندان بوده است. یک همکار دیگر ، آندری کوزنکیک ،در اوایل سال جاری از زندان بلاروس آزاد شد.
وقتی به ایهار و آندری فکر می کنم – همراه با Vladyslav Yesypenkoبا یکی از همکاران RFE/RL که در کریمه تحت اشغال روسیه به زندان افتاده است-من نمی توانم به فکر داستان پدرم و هر کاری که او برای زندگی آزاد انجام داد ، کمک کنم.
ما هر هفته در مکانهایی که آزادی رسانه ها وجود ندارد ، به حدود 50 میلیون نفر می رسیم ، به شدت مورد آزمایش قرار می گیرند ، یا در محیط هایی که با اطلاعاتی سیلاب می شوند. RFE/RL هنوز هم اهمیت دارد ، دقیقاً همانطور که برای والدین من در لهستان کمونیستی انجام داد. درست همانطور که برای آندری ، ایهار و ولادسلاو انجام می شود – و همه افرادی که به آنها رسیدند.
احساس راحتی کنید تا در توییتر Rikardjozwiak یا از طریق پست الکترونیکی به آدرس jozwiakr@rferl.org به من دسترسی پیدا کنید.
تا دفعه بعد ،
ریکارد جوزویاک
اگر از این توجیهی لذت بردید و نمی خواهید اشتراک بعدی را از دست بدهید اینجا