بوهاn اتحاد آتلانتیک بدون ایالات متحده؟ به نظر می رسد از نظر یک تضاد – هملت بدون شاهزاده. با این حال ، این دنیای غیرممکن و ناسازگار است که اکنون در آن زندگی می کنیم. این همان کسی است که فرزندان و نوه های ما زندگی خود را زندگی می کنند. مانند آن یا نه ، شوک سیستمی که توسط دونالد ترامپ پرتاب شده است ، واقعیت جدید ما است. مطلقاً هیچ چیز در مورد آخرین ترامپ تماس تلفنی با ولادیمیر پوتین روز سه شنبه آن را تغییر داده است.
تقلا اروپا برای پاسخ به بازگشت ترامپ به قدرت در ابتدا با فوریت هدایت شد حفظ پشتیبانی از اوکراینبشر بیشترین تمرکز دیپلماتیک بود: نگه داشتن کمک های نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده ، در حال جاری شدن کانال های آسیب دیده بین واشنگتن و کیف ، و بی سر و صدا با ترامپ و ولدیمیر زلنسکی برای تشویق و بازدارندگی ، در حالی که بسیار علنی حرکت می کند تا بیشتر از بار امنیتی استفاده کند.
کمک و مسلح کردن اوکراین اولین مورد در دستور کار اروپا و همچنین فوری ترین هدف آن بسیار دور و دور است. بغل کردن ایالات متحده تا حد امکان نزدیک است ، هرچه منتقدان سواره نظام تر ترامپ بخواهند ، اساسی است. هیچ تردیدی وجود ندارد که ترامپ اروپایی ها را در درون ناتو در حال چرت زدن به روش هایی که هرگز نباید اتفاق می افتاد ، گرفت و این نشان دهنده بسیار بد بر افراد مسئول است. در حال حاضر ، قدرت آمریکایی هم ضروری و هم غیرقابل اعتماد است.
با این وجود ، یک پیکربندی ماندگارتر و سنگین تر اروپا از اتحاد غربی نیز شروع به شکل گیری می کند. در حال حاضر ، بیشتر آنچه برنامه ریزی شده است یا از منابع موجود بداهه می شود یا آرزو می شود. اما طرح کلی اتحاد آتلانتیک جدید را می توان در میان کنفرانس های ویدیویی دیپلماتیک و تعهدات با ذهنیت بالا تشخیص داد: نوعی ناتو-مینی که توسط بیشتر آنها پشتیبانی می شود اروپا، انگلیس ، به طور بالقوه به علاوه کانادا ، و با نقش ایالات متحده در عدم اطمینان است.
ناتو همچنان چارچوب اساسی است ، حتی اگر ترامپ تصمیم به عقب نشینی کند. این تلاش تطبیقی توسط یک سه گانه غیرممکن شکل می گیرد: الف صدراعظم آلمانی که ارتدوکسی قبلی را لرزاند. یک رئیس جمهور فرانسوی متمرکز که به تازگی پایگاه قدرت خود را نابود کرده است. و نخست وزیر انگلیس مجهز به کوچکترین ارتش انگلیس از زمان جنگ های ناپلئونیبشر اما اروپا با این وجود در دست آنها است. آنها تیمی هستند که می توانیم در زمین قرار دهیم.
اجتناب ناپذیری از تغییر با گفتگوی تلفنی 90 دقیقه ای ترامپ با پوتین روز سه شنبه به طرز قاطع تقویت شده است. هر فکر که ترامپ به نوعی پوتین را ترغیب می کند تا سیاست خود را در مورد اوکراین معکوس کند – یا حتی که ترامپ می خواست – همیشه یک خیال بود. هر آنچه پوتین تا به حال در مورد اوکراین گفته است ، تأیید می کند که او آن را سرزمین روسیه می داند. شرایطی که وی برای ترامپ قرار داده است ، تقاضای ترک اوکراین بی دفاع در برابر حمله و الحاق روسیه است. این حمله این هفته یک بار دیگر بدون آن ادامه یافت.
این ادعاهای ترامپ را به عنوان صلح طلب در محل قرار می دهد ، اما خجالت ، هرچند برای کسانی که سعی در بازگشت او دارند مفید است ، اما احتمالاً فقط موقتی خواهد بود. آرزوی استراتژیک ترامپ این است که از حمایت نظامی و مالی ایالات متحده از اوکراین عقب نشینی کند ، ترجیحاً در میان چیزی که او می تواند به عنوان یک توافق صلح توصیف کند که فقط نبوغ وی می توانست مهندسی کند. اما رویکرد بلند مدت وی به اروپا صرفاً گسترش این بی حوصلگی نسبت به اوکراین است. هدف او این است که به طور کلی حمایت ایالات متحده از دفاع اروپا را پس بگیریم.
مهمترین اتفاقی که در این هفته در اروپا رخ داده است ، تماس تلفنی ترامپ-پوتین نبود. این رأی توسط Bundestag بود که قوانین سختگیر مالی از قانون اساسی محافظت شده در قانون اساسی و در عین حال مجاز به مجازات است صندوق 500 میلیارد یورو برای افزایش رشد اقتصادی ، پروژه های زیرساختی و هزینه های نظامیبشر اگر اروپا بخواهد بار دفاعی خود را تحمل کند ، همانطور که اکنون ادعا می کند ، باید صنایع دفاعی خود را برای مقیاس کردن آتش سوزی کند. بیش از هر چیز ، این به معنای اخراج صنعت دفاعی آلمان است. این یک روند یک شبه نیست ، اما اکنون می تواند شروع شود.
این رأی یک پیروزی برای صدراعظم جدید آلمان ، فردریش مرس بود که در روز پایانی خود آن را از طریق Bundestag در حال عزیمت فشار داد. اما این یک چرخش واقعی در جاده برای پس از جنگ بود آلمانبشر آلمان که تحت تأثیر تاریخ خود قرار گرفته است ، هم به طور مداوم از وام گرفتن و نظامی سازی در مقیاس بزرگ فرار کرده است. این تابوها اکنون تحت فشار رکود اقتصادی و تهدید روسیه به طور یکسان مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.
پیامدهای داخلی آلمان قرن بیست و یکم مهم خواهد بود ، با فرض اینکه مجلس عالی مجلس این تغییرات را تأیید می کند. اشتباه می شود که فکر کنید مسئله اکنون حل و فصل شده است. هر دو راست راست و دور چپ ، که به طور قابل توجهی در انتخابات عمومی اخیر آلمان افزایش یافته است ، به برنامه های مرس رای داد. هر دو همچنان آنها را به عنوان خیانت می بینند. در صورت افزایش تورم ، چنگال Merz با چالش های شدید روبرو خواهد شد.
اما عواقب آن برای کل اروپا احتمالاً به همان اندازه قدرتمند خواهد بود. از زمان فروپاشی امپراتوری اترو-مجارستان در سال 1918 ، آلمان مهمترین ایالت اروپای غربی بوده است که سیاست خارجی به طور انعطاف پذیر به روسیه به نظر می رسد. در اوایل این قرن ، تحت عنوان گرهارد شرودر و آنجلا مرکل ، این پیوندها همیشه با دقت محافظت می شدند. اخیراً ، پوتین تضمین کرده است که سیاست آلمان ، ابتدا تحت عنوان Olaf Scholz و اکنون تحت عنوان Merz ، خصمانه تر شده است.
آلمان هنوز ملت لازم برای هر ابتکار سیاسی جدید در سطح اروپا است. اما اکنون ، تقریباً در هنگام سکته مغزی ، رأی Bundestag بهانه ای را که برخی از کشورهای اروپایی برای پنهان کردن مسئله سرمایه گذاری های دفاعی ناکافی اروپا راضی بوده اند ، حذف کرده است. دوران انکار اروپایی به سمت درونی در مورد روسیه و در مورد هزینه های دفاعی به پایان رسیده است ، و هوای تازه حقیقت از طریق ویندوزهایی که زمانی محکم بسته شده بودند ، نسیم می شود.
این یک لحظه سالم و به تأخیر افتاده است ، به ویژه به این دلیل که خطر واقعی است ، بلکه به این دلیل که این قاره را به هدف وحدت تری نسبت به آنچه از زمان جنگ سرد داشته است ، می بخشد. اما هیچ خطری در مورد اختلاف وجود ندارد. تاریخ اروپا مملو از نمونه های وحشتناک از اتحادهای بین المللی است که از تماس با دشمن مصمم جان سالم به در نکرده اند. یک درس از دهه 2020 این است که چیزهایی که بسیاری از مردم تصور می کردند به تاریخ ارسال شده اند – از جمله آنها اپیدمی ، ناسیونالیسم ، زمین های سرزمینی و ستمگران کاریزماتیک – به اجرا گذاشته شده اند.
امروز ، با یک استبداد تهاجمی روبرو شد و با یک انزواگرایان ایالات متحده ، کشورهای ملت اروپا ، با آن روبرو شد کانادا، در تلاشند تا از بازسازی اخلاقی و سیاسی جهان که پس از سال 1945 اتفاق افتاد ، حمایت کند. در اینجا درگیری هایی که در سال 1914 آغاز شد ، و دوباره در سال 1939 وجود دارد. سپس ، اروپا نیز خود را در جنگها (که شامل مشارکت عمده کانادایی بود) پیدا کرد که ما یک انزواگر ما را کنار گذاشتیم. در هر دو مورد ، ایالات متحده ملت اساسی را برای پیروزی و نظم پس از جنگ اثبات کرد. اما امروز ، ایالات متحده به یک طبل کاملاً غیرقابل اعتماد راهپیمایی می کند.