سپس ، چین وجود دارد. با نزدیکتر شدن پکن و مسکو ، اتحادیه اروپا باید از اهرم اقتصادی استفاده کند-خواه با محکم کردن غربالگری سرمایه گذاری یا تهدید یخ زدگی های هدفمند در کالاهای دوگانه. دیپلماسی اروپا همچنین باید همچنان تضاد بین احترام اعلام شده چین به حاکمیت و افراط آن از تجدید نظر امپریالیستی پوتین باشد.
بعد ، نبرد روایت ها وجود دارد. جنگ اطلاعاتی روسیه ممکن است ارزان باشد ، اما موثر است ، موج های هوایی را با دروغ ، باعث نارضایتی و دستکاری بحث می کند. در همین حال ، پاسخ اروپا تکه تکه و ترسناک بوده است. این باید پایان یابد.
این بلوک برای توانمندسازی ابتکاراتی مانند EUVSDISINFO ، پشتیبانی از رسانه های مستقل در مناطق آسیب پذیر ، به یک ظرفیت ارتباطات استراتژیک واقعی نیاز دارد. پیام؟ دموکراسی ، خودمختاری و حاکمیت مفاهیم غربی نیستند. آنها اصول جهانی هستند – و روسیه آنها را زیر پا می گذارد.
سرانجام ، اتحادیه اروپا برای جمع آوری نفوذ روسیه باید تعامل منطقه ای خود را عمیق تر کند.

در بالکان غربی ، این به معنای پاداش دادن به اصلاح طلبان و مجازات انسداد گرایان است ، احتمالاً در گروه های کوچکتر از مایل در صورت عدم اجماع گسترده. در دریای مدیترانه جنوبی به معنای همکاری با ترکیه برای حل و فصل درگیری هایی است که روسیه از آن بهره برداری می کند. در آفریقا ، این به معنای محوری از پاسخ بحران برای تبدیل شدن به “شریک انتخاب” که مرتکب شده است با سرمایه گذاری در تلاش های مشترک در زیرساخت ها ، آموزش و مواد اولیه مهم ، ضمن حمایت از آژانس قاره در مجامع جهانی مدیریت ، تبدیل می شود. و در هند و اقیانوس آرام ، این به معنای بازی با نقاط قوت اروپا به عنوان یک شریک قابل اعتماد است که برای تجارت و همکاری در مورد موضوعات و چالش هایی که آینده را شکل می دهد ، باز است: سایبر ، هوش مصنوعی و فناوری پاک.
در تمام این مناطق ، اتحادیه اروپا نیز باید فراتر از محافل که قبلاً با آن آشنا است ، مانند دولت ها و مشاغل ، و در ایجاد روابط با جامعه مدنی و رهبران آینده سرمایه گذاری کند.