
اروپا خود را گهواره دموکراسی و آزادی می نامد. و با این حال ، این قاره نیز است که هنوز سلطنت ها را حفظ می کند ، گویی که آنها بخشی از یادگارهای طبیعی و بدون تردید از یک نسب هستند که به نظر می رسد تغییر ناپذیر است. این تناقض یک پرورشگاه عمیق را نشان می دهد: اروپا نمی داند چگونه بدون پدر و مادر زندگی کند ، بدون اینکه یک امپراتوری برای سفارش آن را ارائه دهد ، بدون اینکه یک شخصیت سرپرست برای دیکته سرنوشت مردم خود را ارائه دهد.
سقوط رم اولین یتیم خانه بود. از آن زمان ، این قاره کاری انجام نداده است جز اینکه والدین جایگزین کنید: پاپ ، امپراطوران آلمان ، بوربونز ، ناپلئون ، هابسبورگ ، رایش سوم. هر جنگ اروپایی – بیش از یک اختلاف سرزمینی – تلاش ناامید کننده ای برای تحمیل امپراتوری به دیگران ، یک والد مجرد بود که نظم گمشده را بازگرداند. ریختگی خون فقط برای مرزها نبود: این قیمت آن نیاز ناخودآگاه برای محافظت بود.
اما همه اضطراب در مرزهای آن نبود. قرن ها ، اروپا در رابطه ترس و جذابیت با امپراتوری های شرق زندگی می کرد: خلیفه ها ، سلاطین ، قدرت عثمانی که روی دروازه های خود پیش می رفت. این تهدید همچنین به یک جذابیت تبدیل شد: قسطنطنیه به عنوان یک جواهر رویایی ، ماه هلال به عنوان تصویر آینه ای از صلیب. اسلام امپریالیستی هم کابوس دشمن را نشان می داد و هم وسوسه والدین احتمالی دیگر ، قوی تر ، وسیع تر ، مطلق تر. اروپا آن را در لپانتو جنگید ، حاوی آن در وین بود ، اما هرگز احساس نمی کرد که توسط آن تعریف شود.
این تنش با شرق مسلمان ، پارادوکس قاره ای را که همیشه خود را در تقابل با دیگری ایجاد می کند تقویت کرد و به دنبال پدر و مادر خود است که از طرف مقابل خود از پذیرش خود امتناع می ورزد. قرن بیستم ، پس از فاجعه دو جنگ جهانی ، قاره را در ویرانه ها ترک کرد و لخت شد. یتیم خانه با تسلیم خود به والدین دیگری برطرف شد: ایالات متحده.
اروپا تحت عنوان محافظ و چتر هسته ای ، اروپا با هزینه حاکمیت خود امنیت پیدا کرد. اتحادیه اروپا به جای اینکه یک پروژه رهایی باشد ، بیشتر به یک سرپرست تکنوکراتیک تبدیل شد و ناتوان از تبدیل شدن به یک قدرت سیاسی خودمختار ، بین وابستگی نظامی به ناتو و تسلیم شدن به بازارهایی که قوانین نامرئی را نشان می دهد ، گرفتار شد.
غم انگیزترین چیز از دست رفته فرصت بود: این امکان وجود دارد که اروپا به عنوان یک جایگزین فرهنگی و سیاسی برای امپراتوری هایی که آن را ویران کرده بودند ، ظاهر شود. این هرگز ظرفیت فرهنگی یا شجاعت تاریخی را برای خود نداشت. آشتی با تنوع آن و ساخت یک دموکراسی رادیکال و کثرت درهای باز بود که تصمیم گرفت از آن عبور نکند. وزن تاریخ به عنوان سیاه چاله عمل می کرد: این میدان را تحریف کرد ، پتانسیل خود را ریخت و هرگونه تلاش برای استقلال را جذب کرد. جایی که می توانست شکل جدیدی از تمدن را به وجود آورد ، آسایش آموزش و معجزه مصرف را انتخاب کرد. اروپا بهترین متفکران خود را بلعید ، بزرگترین دستاوردهای خود را از نظر ارزشهای انسانی باطل کرد و در پایان به تضعیف توانایی خود در ارائه چشم انداز متفاوت از زندگی مشترک.
متناقض ترین چیز این است که ، در اعماق ، اروپا از دستیابی به بالاترین آرزوهای خود می ترسد. دموکراسی و آزادی نامهایی است که اعلام می کند ، اما هرگز آنها را به طور کامل در آغوش نمی گیرد.
همیشه بهانه ای برای تأخیر در تحقق آنها وجود دارد: تهدیدهای خارجی ، بی ثباتی داخلی ، وزن تاریخ. به نظر می رسد که می ترسد با رسیدن به آن آستانه ، کشف کند که بزرگسالی شامل داشتن والدینی نیست که حاکم باشد ، بلکه زندگی بدون آن است.
اروپای یتیم ، به جای اینکه یتیم خانه خود را به عنوان یک بیماری بزرگسال در آغوش بگیرد ، اصرار دارد که رویای امپراطوری ها را رویای داشته باشد. این نمی تواند سختی آزادی خود را تحمل کند. این دلتنگی از غربال ها و تاج و تخت را به شدید بودن دموکراسی رادیکال ترجیح می دهد. به همین دلیل است که سلطنت های آن همچنان نفس می کشند که گویی طبیعی هستند. به همین دلیل است که جغرافیای سیاسی آن قبرستان امپراطوری است که هرگز جلوی رویای بازگشت را نگرفت.
شاید سرنوشت قاره این باشد که یتیم خانه را به عنوان هویت واقعی خود تشخیص دهد. نه به عنوان یک فقدان بلکه به عنوان یک قدرت. یتیم خانه به والدین احتیاج ندارد: به حافظه و شجاعت احتیاج دارد. و اروپا ، اگر همیشه رویای امپراطوری ها را متوقف کند ، ممکن است سرانجام بیاموزد که زندگی در آزادی چیست.
خورخه کولون یک نوازنده ، نویسنده و مدیر فرهنگی است. او عضو موسس گروه Inti Illimani است. او Al Vuelo (1989) را منتشر کرده است. La Sonrisa de Víctor Jara (2009) ؛ Flores de Mall (2011) و اخیراً ، en las cuerdas del tiempo. Una Historia de Inti Illimani (2024).
در خبرنامه ما مشترک شوید
آخرین به روزرسانی های ضد صعود را مستقیماً به صندوق ورودی خود دریافت کنید.
خورج کولون یک نوازنده ، نویسنده و مدیر فرهنگی است. او عضو موسس گروه Inti Illimani است. او Al Vuelo (1989) را منتشر کرده است. La Sonrisa de Víctor Jara (2009) ؛ Flores de Mall (2011) و اخیراً ، en las cuerdas del tiempo. Una Historia de Inti Illimani (2024).
این مقاله توسط نوشته شده است گلوبالبشر