در خارج از آفریقا ، ایران از جمله متنوع ترین ملل جهان است. پارسیان ممکن است یک کثرت باشد ، اما ایران نیز در میان دیگران در آذری ، کرد ، بلوچ ، عرب ، ترکمنز ، لورس ، گیلاکیس ، ارمنی و آشور قرار دارد.
با این حال ، تفسیر قومیت در ایران به همان روشی که در ایالات متحده یا اروپا وجود دارد ، اشتباه است. در ایران ، قومیت روان است ، به ویژه در بین گروه های قومی بزرگتر مانند آذری که بیشتر جذب و بین ازدواج می کنند.
مانند اکثر کشورهای خاورمیانه ، سرشماری ها بسیار بحث برانگیز و سیاسی هستند. در عمل ، این منجر به حدس و گمان زیادی می شود. بیشتر تحلیلگران تعداد آذری ها را بین 14 میلیون تا 22 میلیون تخمین می زنند ، که حاشیه خطا است. برخی از اسرائیلی ها تخمین در آن مکان ، جمعیت آذری در 30 میلیون نفر از واقعیت بی نظیر به نظر می رسند.
در شمال غربی ایران سه استان عمدتاً آذری وجود دارد: اردبیل ، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی. جمعیت ترکیبی آنها حدود 8 میلیون نفر است. حدود 5 میلیون آذری در منطقه بزرگ تهران زندگی می کنند و این گروه را حدود 30 درصد از پایتخت شهر تشکیل می دهند. جمعیت های کوچکتر در سایر شهرهای بزرگ پراکنده هستند.
اینجاست که اعداد تیره و تار می شوند. بیشتر آذرها به سمت تهران و سایر شهرها در حال ازدواج هستند و به فرهنگ اصلی می روند. تحلیلگران سیاست در خارج از ایران فرزندان و نوه های خود را به عنوان آذری می دانند ، حتی اگر خودشان به عنوان “ایرانی” شناخته شوند – از “فارسی”.
بیشتر “آذرها” در خارج از شمال غربی مخلوط ، کاملاً جذب شده و به عنوان ایرانی شناخته می شوند.
نزدیکترین دوست من یک مورد است. پدر و عموهای وی به تهران نقل مکان کردند و با ایرانیان قومی ازدواج کردند. دوست من برخی از زبان های آذری را می فهمد ، اما او به عنوان ایرانی شناخته می شود و به عظمت باستانی فارسی دلبستگی دارد. برادرزاده های او همه نامهای فارسی دارند که به غرور باستانی ایران هارک می شوند. از نظر سیاسی ، او یک سلطنت طلب و ناسیونالیست ایرانی است و پس از دو نوشیدنی احتمالاً از مجازات اعدام برای هر کسی که صحبت از جدایی گرایی می کند حمایت می کند. گرچه سیاست او شدید است ، اما او با این وجود چیزی را نشان می دهد: بیشتر “آذری ها” در خارج از شمال غربی مخلوط ، کاملاً جذب شده و به عنوان ایرانی شناخته می شوند. طبقه بندی نژادی “یک قطره” که یک قرن پیش در ایالات متحده محبوب است ، در مورد ایران صدق نمی کند ، حتی به عنوان طرفداران جدایی گرایی آذری در تانک های واشنگتن به طرز حیرت انگیزی آن را در آغوش می گیرند.
آذری های دیگری نیز وجود دارند که نیز چنین جذب را نشان می دهند. رهبر عالی علی خامنه ای یک آذری قومی است. کسانی که از مبارزات آذری ها در ایران غافلگیر می شوند ، اغلب ظلم و ستم عالی خود آذری است.
حتی در شمال غربی ، آذری ها یک کیسه مخلوط هستند.
فوتبال از بهترین توضیح دهندگان جامعه ایران است. این یک کالای ملی است که مردم به آن چسبیده اند زیرا دولت کاملاً آن را با هم همکاری نکرده است. علی دائی بزرگترین بازیکن تاریخ ایران است. او کاپیتان تیم ملی را کاپیتان کرد و تا همین اواخر ، رکورد جهانی را برای بیشتر اهداف بین المللی به دست آورد. Daei یک آذری از Ardebil است.
در دهه 1990 ، هنگامی که جمهوری اسلامی هنوز هم مشروعیت داشت ، مردم هنوز هم سرود ملی آن را پذیرفتند. دائی اولین بازیکن بزرگی بود که دست خود را بر قلب خود قرار داد و آواز خواند ، نه به دلیل مشوق های سیاسی یا مالی بلکه به دلیل میهن پرستی. از قضا ، در اول ژانویه 2025 ، رژیم ممنوع او را از یک بازی Reunion به دلیل اینکه او از آواز خواندن سرود در همبستگی با معترضین ضد رژیم متوقف شد ، متوقف کرد. به همین ترتیب ، آزادهایی که به طور اجرا کننده خود را پان تورکیک می نامند ، بیعت های واقعی خود را در بازی های تیم ملی نشان می دهند که آنها در طول مسابقات با آذربایجان یا ترکیه از ایران حمایت می کنند.
در سه استان آذری ، بسیاری از آذری ها نامهای فارسی را بر روی نام عربی که ریشه در شیعه دارد ترجیح می دهند.
قهرمانان اقلیت های ایرانی محدودیت های نامگذاری کودکان را به عنوان یک شکایت قومی ذکر می کنند ، اما داستان پیچیده تر است. پس از انقلاب 1979 ، رژیم ممنوع همه نام های غیر عربی. یک دوست نوجوان ، خود را با نام فارسی بایا خوانده بود ، حتی اگر نام رسمی او Ehsan بود ، که عربی است. چنین دوگانگی در بین کودکانی که در دهه اول رژیم متولد شده اند وجود دارد. اندازه کامل جامعه فارسی مجبور به شل شدن محدودیت در نامها شده است. اقلیت های کوچکتر مانند آذری ها و کردها هنوز اندازه ای ندارند که دولت را مجبور به لغو این قانون کنند. با توجه به نام ، پیچیدگی های آذری بیش از اثبات ظلم قومی نشان می دهد. در سه استان آذری ، بسیاری از آذری ها نامهای فارسی را بر روی نام عربی که ریشه در شیعه دارد ترجیح می دهند.
با زندگی در یکی از بدترین استبداد جهان ، هر ایرانی به دنبال نوعی اهرم علیه جمهوری اسلامی است ، اما این به معنای رها کردن هویت ایرانی نیست. غالباً ، تحلیلگران خارج از کشور همچنین مناجات جدایی طلبانه را اشتباه می گیرند ، مانند پرچمی که می خواند “آذربایجان جنوبی ایران نیست” در یک بازی فوتبال تبریز رونمایی شد. این رژیم غالباً این موارد را تحمل می کند ، در صورت عدم تشویق برخی ، یک بوژیمن برای مشروعیت بخشیدن به رژیم به عنوان محافظ ناسیونالیسم ایران. پوشش ما ، اسرائیلی و آذربایجان پشتیبانی از جدایی به طور مرتب در رسانه های دولتی. در نظر بگیرید که چگونه پلیس از شناخت صورت برای دستگیری کسانی که در یک پارک عمومی در یک فیلم ویروسی دیده می شدند ، استفاده کرد ، اما دستگیری در تبریز نکرد ، حتی اگر جمهوری اسلامی جدایی گرایی را یک موضوع امنیت دولتی می داند.
این به معنای کاهش مبارزات اقلیت ها نیست. شاید موازی با اوکراین وجود داشته باشد ، جایی که بسیاری از سخنرانان روسی در شرق اوکراین به جای مسکو به علی رغم فرضیات کرملین و بسیاری از دانشگاهیان و تحلیلگران آمریکایی که در روسیه آموزش دیده بودند ، به سمت کیف رفتند. جمهوری اسلامی دارای رذایل بسیاری است ، اما ناسیونالیسم محروم ایران یکی از آنها نیست. تشویق های جدایی گرایی با بازی در دست جمهوری اسلامی این هدف را تضعیف می کند.