به خانه یکی از بزرگترین شاعران و داستاننویسان ایرانی سفر کردم. این شاعر بزرگ، همان آقا مسعود کیمیای بود که با آثار برجسته و پرفروشش، دلهای بسیاری را فتنهآورده بود. وقتی وارد خانهاش شدم، احساس کردم که هر گوشه و کنار از حکایات و داستانهای او پر است. تمامی این آثار، با زیبایی و شور شعر و همچنین عمق فلسفی و اخلاقی خود، میلیونها خواننده را به خود سوق داده بود.
آقا مسعود کیمیای در یکی از اتاقهای خانهاش، در حال نوشتن بود. تختهٔ او پر از شعرها و نثرهای زیبا بود که هر کدام قلب خواننده را میلرزاند. او با یک قلم قلمی را خط به خط روی کاغذ میآورد و به نظر میرسید که در آسمانهای پراکنده ایران، قافلههایی از اندیشهها و احساساتش به سفری دراز و پرماجرا بادیه آویز شدهاند.
آقا کیمیای، همواره در آثارش به شکوه و زیبایی طبیعت ایران اشاره میکرد. او در شعرها و داستانهای خود، از دریاهای فریبنده شمال تا بیابانهای بیپایان جنوب، از کوهستانهای سرسبز شمال تا دشتهای خشک و گلافشان جنوب، همه را به زبان زیبایی نقاشی کرده بود.
آقا کیمیای، در زندگیاش اتفاقاتی فراگیر و خاطرهانگیز تجربه کرده بود. از دوران کودکی در روستایی زیبا تا دوران جوانی در شهر پرپیچ و خم شیراز، همه مراحل زندگی او پر از لحظاتی بود که داستانگویان و داستاننویسان آینده را الهام بخش خواهد بود.
آثار برجسته آقا کیمیای همچون “گلها و خارها”، “باغ فردوس” و “زمستان انقدر طولانی”، همیشه جاودانه میمانند و به هر خوانندهای که با آنها آشنا شود، احساسات عمیقی از زندگی و مرگ، عشق و انزوا، خوشبختی و اندوه میبخشند.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا به همراه آقا کیمیای، در جادههای شعر و داستان ایران سفری بینظیر آغاز کنیم.
تصویر بالا تزئینی است