روزگاری در دهکدهای زیبا واقع در دل آسیای بیکران، یک قصهگوی با نام کادر عبدالله در حال خروج از یک خانه سنگی پیر بود. اما خانهای که از آن خارج میشد، از اسرار و رازهای بیپایان پر بود. هر شب، او به یک قدرت تازهای دست یافته بود و از داستانهای خیالی و جادوییاش برای شنوندگان خود بخواند.
کادر عبدالله با دقت و آرامش داستانهای زیبایی را از تلفیق تاریخ و افسانه بیابانیها برای مردم نقل میکرد. از رزمندگان شجاع گذر کرده تا شهرهای شگفتآور پر از رازهای باز نشود، هیچ چیز برای او محدودیت نداشت. حتی در نگاههای از راه دور بیسر و صدای طبیعت فریادزنان، قلب او به وجد و شور میآمد.
در یکی از تاجران فراری داستانهای کادر عبدالله به دوران ایلات، وحشت و عشق را میلهنمود. او با آهنگ فلزی تیغه داستانهای خویش را حک کند و پرده از رازها بردارد. همه آغازهها و پایانها از آنجا آغاز شده و پایان یافت.
اما هر لحظه بازگشت به خانه پیر و خیره از آب و نان کشمکش توجه او را گرفته بود. زندگی در آنجا ساده بود اما پر از شعور و غم بود. حتی تاریخ هر لحظهای بر دُرخی عمر او نقشه کشی شده بود.
کادر عبدالله همیشه یاد میداد که باید زندگی را چون باغی زراعت کرد و بار میوههای عطرافشان را در ان خانه تاریک و پیر حمل کرد. اما همیشه یادآور بود که زمان میگذرد و هیچ چیز دیر نمیماند.
با آثار برجسته و ماندگار کادر عبدالله، او به عنوان یکی از بزرگان ادبیات ایران شناخته میشود. داستانهای او همچون “گلینسوز” و “آواز خورشید” همواره جوانههای امید و انسانیت را در دل خود به رشد میآورند.
با این قصههای الهام بخش و پر از زیبایی همراه شوید و به دنیایی پر از حکایات شگفتانگیز کادر عبدالله سفر کنید.
با ما در مرشدی همراه شوید، تصویر بالا تزئینی است.