جهان با خوش بینی محتاطانه از توافق جدید آتش بس بین اسرائیل و فلسطینی ها استقبال کرده است. با این حال ، در زیر حسن نیت ارائه دهنده دیپلماتیک و کلمات با دقت انتخاب شده یک واقعیت ناخوشایند است: این توافق نامه بر روی شن و ماسه ساخته شده است. آتش بس ، که توسط رهبران جهان به عنوان یک موفقیت آمیز مورد استقبال قرار گرفته است ، چیزی بیش از مکث موقت در جنگی نیست که هیچ نشانه ای از پایان یافتن آن را نشان نمی دهد. چهار عامل کشنده اولیه ، سقوط آن را تضمین می کنند ، و از سرگیری خصومت ها مسئله ای نیست که اگر باشد ، اما چه موقع.
بازی Gambit و بازی آخر نتانیاهو
نخست وزیر بنیامین نتانیاهو با یک معادله سیاسی غیرممکن روبرو است. وی قول داد كه مردم اسرائیل چیزی كمتر از نابودی مطلق حماس نباشد. او نتوانسته است این مأموریت را به طرز تماشایی انجام دهد. لحظه ای که گروگان ها و بازیابی اسرائیل به اسرائیل باز می گردند ، نتانیاهو با تصمیم واضح بین بقای سیاسی خود و نگه داشتن توافق نامه ای که نه پیروزی و نه امنیت روبرو خواهد شد ، مواجه خواهد شد.
همانطور که یکی از مقامات ارشد اسرائیلی بی نام به روزنامه نگاران گفت: “فشار برای به پایان رساندن آنچه که ما شروع کردیم غیرقابل تحمل خواهد بود ، پس از آن که شهروندان ما در خانه باشند.” این کلمات ، از زیبایی دیپلماتیک ، جدول زمانی دقیق استراتژیک اسرائیل را نشان می دهد: آتش بس به عنوان مکث ، نه به پایان. محاسبه نتانیاهو بسیار ساده است. ثروت سیاسی وی مستقیماً با نابودی حماس گره خورده است و بقای این گروه را به تهدیدی وجودی برای رهبری وی تبدیل می کند.
ائتلاف نتانیاهو ، وصله ای از غیرت و فرصت طلبان ، مشروعیت خود را در پیروزی کامل به دست آورده است. منتقدان وی در اسرائیل این آتش بس را چیزی غیر از تئاتر سیاسی برای خرید زمان برای او نمی دانند. برای مردی که هم به خاطر شغل خود و هم برای ماندن از زندان می جنگد ، محدودیت در واقع غریزه نیست. آتش بس فقط پوشش را برای بازگرداندن گروگان ها قبل از بازگشت به عمل نظامی به ناچار فراهم می کند.
بن بست خلع سلاح
اصرار اسرائیل بر خلع سلاح کامل حماس بر سوء تفاهم اساسی و همچنین سوء تفاهم عمدی از ماهیت و عزم حماس پیش بینی شده است. حماس بارها و بارها اظهار داشته است که خلع سلاح پس از دستیابی به یک کشور فلسطین خواهد آمد. این لفاظی لجاجت نیست. این منطق وجودی است.
بر خلاف ارتش های معمولی با تانک ها ، هواپیماهای جنگی و زرادخانه هایی که می توانند شمارش و تسلیم شوند ، قدرت حماس در شبکه های غیر متمرکز مبارزان با سلاح های سبک ، مواد منفجره بداهه و دانش صمیمی از زمین غزه نهفته است. حماس خود را ارتش نمی داند که می تواند خلع سلاح شود بلکه به عنوان افرادی که از میهن خود دفاع می کنند.
حتی اگر موشک ها فردا جمع شوند و از بین بروند ، تخصص فناوری و عزم مجدد باقی می ماند. خلع سلاح بدون دولت ، برای حماس کمتر از یک امتیاز است. تقاضا مبنی بر اینکه حماس توانایی های دفاعی خود را تسلیم می کند در حالی که اسرائیل از برتری نظامی مطلق-از جمله ابهام هسته ای و ضمانت های ایالات متحده برخوردار است-یک طرفه را در قلب معامله ای که مظلوم برای امضای شکست خودشان است ، افشا می کند.
ضمانتی که هرگز نبود
شاید درخشان ترین ضعف توافق نامه این است که هیچ تضمینی قابل اجرا در هر صورت وجود ندارد. رئیس جمهور دونالد ترامپ ، به خاطر تمام اعلامیه های خودآزمایی خود در مورد “صلح در خاورمیانه” ، به طرز آشکاری از ارائه پشتوانه آمریکایی برای اجرای توافق نامه خودداری کرده است.
حذف تصادفی نیست. دولت ترامپ به طور غریزی رویکرد سخت خطوط نتانیاهو را طوطی کرده است و از همان لفاظی “ریشه کن کردن” و “پیروزی نهایی” استفاده می کند. در عمل ، این به معنای ارائه پوشش دیپلماتیک غیر منتقدی و خدمت به عنوان سپر دارای حق وتو در سازمان ملل است. بدون فشار آمریکایی برای حفظ آتش بس ، نتانیاهو با محدودیت قابل توجهی روبرو نمی شود که مانع از سرگیری عملیات نظامی هر زمان که متناسب با منافع سیاسی خود باشد.
اگر رئیس جمهور ترامپ واقعاً قصد پایان دادن به جنگ در خاورمیانه را داشته باشد ، او از ابزاری ساده برخوردار است: تصدیق دولت بودن فلسطین و تعهد حمایت آمریکایی برای تحقق آن در یک بازه زمانی مشخص. با این حال ، رویکرد ترامپ به جای تغییر سرنوشت منطقه ، تمایل به معامله گرا دارد. سیاست خارجی وی ، ترکیبی از حسابی از نفس و اهدا کننده ، به طور عادی آرزوهای فلسطینی را به عنوان تراشه ای برای چانه زنی انجام داده است ، نه اینکه دلیلی برای ترویج باشد. لابی طرفدار اسرائیل و اهدا کنندگان کمپین با دلار بالا تضمین می کنند که چنین شناختی هرگز ارائه نمی شود.
سیاست ترامپ در سخنرانی در مورد صلح در هنگام انجام جنگ تقریباً تئاتر است. “برنامه های صلح” او اعلامیه های عکس-اپلیکس است ، نه تعهدات تاریخی. نتانیاهو با دانستن فیلمنامه به صورت قلب بازی می کند. آنها با هم یک دوئیت قدیمی می خوانند: “گروگان ها را آزاد کنید ، یک پیروزی بشردوستانه اعلام کنید و کمپین را از سر بگیرید.” رهبری حماس عملکرد را بسیار خوب می داند ، اما شرط بندی در رشد فرسودگی عمومی اسرائیل و فشار بین المللی برای محدود کردن انتخاب های نتانیاهو در دراز مدت است.
سم انتقام
ملاحظات استراتژیک گذشته ، کشنده ترین نیروها: انتقام. حماس آنچه را که غیرممکن به نظر می رساند ، انجام داده است – یکی از نظامیان فنی پیشرفته جهان را تحقیر کرده ، از خدمات اطلاعاتی خود پیشی گرفته و اسرائیل را از یک عزیز غربی به نفرت انگیزترین کشور کره زمین تبدیل کرده است.
برای نتانیاهو ، این نه تنها یک بازگشت سیاسی است بلکه یک حمله وجودی است. هویت وی-خود اعلام شده “آقای امنیت”-به عنوان توخالی در معرض دید قرار گرفته است. نیروهای دفاعی اسرائیل ، که به عنوان شکست ناپذیر شیر می شوند ، اکنون آسیب پذیر به نظر می رسند ، حتی مبهوت هستند. نظر جهانی با قاطعیت علیه عملیات اسرائیل در غزه ، و حمایت زمانی آهنین از پایتخت های غربی به طرز چشمگیری در حال ضرب و شتم است.
آتش بس که حماس را دست نخورده ، هنوز مسلح و ادعای پیروزی می گذارد ، تهدید فانی برای اسرائیل است. نیاز روانشناختی برای برقراری مجدد بازدارندگی و پاک کردن تحقیر ، در گذشته ، مهمی از تشدید بوده است. انتقام جویی یک سیاست نیست ، اما در این شرایط ، این نیروی محرکه این سیاست است.
نتانیاهو ، گوشه و کنار و ناپسند ، ممکن است درگیری تجدید شده تنها مسیر بقای سیاسی را ببیند. او جنگ ادراک را از دست داده است. حالا او قصد دارد دوباره بجنگد تا آن را فراموش کند.
پایان
آتش بس فعلی به هیچ یک از واقعیت های اساسی که باعث ایجاد این درگیری می شود ، از جمله اشغال ، بی تابعیت و عدم تعادل قدرت بین اسرائیل و فلسطینی ها نمی پردازد. این یک مکث معامله ای است که برای به دست آوردن سودهای کوتاه مدت-بازگشت گروگان ها-ضمن تأخیر در تقابل اجتناب ناپذیر طراحی شده است.
بدون ضمانت های معتبر بین المللی ، بدون حل مسئله حاکمیت فلسطین ، و بدون اینکه تمایل اسرائیل برای مجازات نظامی را افزایش دهد ، این توافق به زودی خرد می شود. جهان ممکن است از این توقف موقت استقبال کند ، اما کسانی که از نزدیک نگاه می کنند ، آن را برای آنچه در آن است تشخیص می دهند: آرامش قبل از طوفان بعدی – آتش بس نوشته شده در جوهر ناپدید شده.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.