به چیزهایی که ارزش یادآوری را دارند خوش آمدید ، که در آن نویسندگان خرد را از گذشته به یاد می آورند که ما باید به قلب متعهد شویم. هفته گذشته ، بنیامین کارلسون درس مرکزی و سرمازدگی را فاش کرد شاهکار Fyodor Dostoyevsky ، Demonsبشر این یکشنبه عید پاک ، راد درر در مورد اروپا می نویسد ، آن قاره مسحور کننده ، جایی که حتی ملحدان بدبینانه می توانند زیبایی های کلیسا را ببینند.
تا زمانی که می توانم به خاطر بسپارم ، اروپا را دوست داشته ام.
این کار با خاله های باستانی من لوئیس و هیلدا ، که در طول جنگ بزرگ در صلیب سرخ خدمت کرده بودند ، آغاز شد. من به عنوان یک پسر کوچک کشور لوئیزیانا در دهه 1970 ، من بین آن دو زن پرنده پرنده روی نیمکت بیش از حد خود نشسته ام ، رنگ شراب را چرم می کنم ، با یک اطلس رند مک نالی در دامان من پاشیده شد و به آنها گوش می داد که وقتی جوان بودند ، ماجراهای خود را در فرانسه به من گفتند. یک بار هیلدا ، یک اسقاط خارج از کشور ، کف دست من را بخوانید. وی گفت: “این خط می گوید شما در زندگی خود بسیار سفر خواهید کرد.” من امیدوارم که این درست باشد.