Close Menu
    Facebook X (Twitter) Instagram
    Trending
    • 🍿 فیلم کمدی ایرانی لج و لجبازی
    • نخست وزیر اسرائیل در آمریکا؛ برنامه‌های ترامپ در سومین هفته حضورش در کاخ سفید
    • رئیس جمهور IWF سفر “مثمر ثمر” به ایران – فدراسیون بین المللی وزنه برداری
    • مسابقات خاورمیانه برای مهاجران ثروتمند با افزایش ویزاهای طلایی
    • Hoomaan – “Shahre Moon” OFFICIAL AUDIO | هومان – شهر مون
    • زلزله در افغانستان صدها نفر را به قتل می رساند ، هزاران نفر
    • مسابقات اقیانوس مسابقه اروپا 4 روز 2
    • سریال پلیسی جدید سایبر (قسمت هفتم) – Cyber Iran Series
    Facebook X (Twitter) Instagram Pinterest Vimeo
    MORSHEDI
    • خانه
      • English
      • Español
      • Svenska
    • اخبار
    • ایرانیان
    • داستان سرا
    • گردشگری
    • شاعران
    • شهرها
    • موزیک
    • فیلم
    • نمایش
    • بیشتر
      • آیا می‌دانستید که
      • نامداران
      • زبان
      • جشن ها
      • دانشگاه
      • فرش ایرانی
      • کتاب
      • معنوی
      • قوم‌ها
      • غذاها
      • تاریخ
      • مد
      • عجایب
      • مختلط
    MORSHEDI
    Home » کوچ – شعری از فریدون مشیری
    معنوی

    کوچ – شعری از فریدون مشیری

    morshediBy morshediآگوست 8, 2025بدون دیدگاه3 Mins Read
    Share Facebook Twitter Pinterest LinkedIn Tumblr Reddit Telegram Email
    کوچ – شعری از فریدون مشیری
    Share
    Facebook Twitter LinkedIn Pinterest Email



    بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد!
    به کوه خواهد زد!
    به غار خواهد رفت!
    تو کودکانت را، بر سینه می‌فشاری گرم
    و همسرت را، چون کولیان خانه به دوش
    میان آتش و خون می‌کشانی از دنبال
    و پیش پای تو از انفجارهای مهیب
    دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
    و شهرها همه در دود و شعله خواهد سوخت
    و آشیان‌ها بر روی خاک خواهد ریخت
    و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد!
    خیال نیست عزیزم!
    صدای تیر بلند است و ناله‌ها پیگیر
    و برق اسلحه، خورشید را خجل کرده ست!
    چگونه این همه بیداد را نمی‌بینی؟
    چگونه این همه فریاد را نمی‌شنوی؟
    صدای ضجه خونین کودک عَدَنی است،
    و بانگ مرتعش مادر ویتنامی،
    که در عزای عزیزان خویش می گریند،
    و چند روز دگر نیز نوبت من و توست،
    که یا به ماتم فرزند خویش بنشینیم!
    و یا به کشتن فرزند خلق برخیزیم!
    و یا به کوه،
    به جنگل،
    به غار،
    بگریزیم
    ــ پدر! چگونه به نزد طبیب خواهی رفت؟
    که دیدگان تو تاریک و راه باریک است
    تو یک قدم نتوانی به اختیار گذاشت.
    تو یک وجب نتوانی به اختیار گذاشت!
    که سیل آهن در رها ها خروشان است!
    تو ای نخفته شب و روز، روی شانه اسب،
    ــ به روزگار جوانی ــ به کوه و دره و دشت،
    تو ای بریده ره از لای خار و خارا سنگ
    کنون کنار خیابان در انتظار بسوز!
    درون آتش بغضی که در گلو داری،
    کزین طرف نتوانی به آن طرف رفتن!
    حریم موی سفید ترا که دارد پاس؟
    کسی که دست ترا یک قدم بگیرد، نیست
    و من که ــ می دوم اندر پی تو ــ خوشحالم
    که دیدگان تو در شهر بی ترحم ما
    به روی مردم نامهربان نمی‌افتد!
    پدر، به خانه بیا، با ملال خویش بساز!
    اگر که چشم تو بر روی زندگی بسته ست
    چه غم که گوش تو پیچ رادیو باز است:
    ـ «… هزار و ششصد و هفتاد و یک نفر امروز
    به زیر آتش خمپاره‌ها هلاک شدند
    و چند دهکده دوست راهواپیما،
    به جای خانه دشمن گلوله باران کرد!… »
    گلوی خشک مرا بغض می فشارد تنگ
    و کودکان مرا لقمه در گلو مانده ست
    که چشم آنها با اشک مرد بیگانه ست.
    چه جای گریه، که کشتار بی دریغ حریف
    برای خاطر صلح است و حفظ آزادی!
    و هر گلوله که بر سینه‌ای شرار افشاند
    غنیمتی است که:دنیا بهشت خواهد شد.
    پدر، غم تو مرا رنج می‌دهد، اما
    غم بزرگتری می‌کند هلاک مرا:
    بیا به خاک بلا دیده‌ای بیندیشیم
    که ناله می‌چکد از برق تازیانه در او
    به خانه‌های خراب
    به کومه‌های خموش
    به دشت‌های به آتش کشیده متروک
    که سوخت یک‌جا برگ و گل و جوانه در او!
    به خاک مزرعه هایی که جای گندم زرد
    لهیب شعله سرخ
    به چار سوی افق میکشد زبانه در او
    به چشم‌های گرسنه
    به دست‌های دراز
    به نعش دهقان میان شالیزار
    به زندگی که فرو مرده جاودانه در او!
    بیا به حال بشر های‌های گریه کنیم
    که با برادر خود هم نمی‌تواند زیست
    چنین خجسته وجودی کجا تواند ماند؟!
    چنین گسسته عنانی کجا تواند رفت؟
    صدای غرش تیری دهد جواب مرا:
    به کوه خواهد زد!
    به غار خواهد رفت!
    بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد!

    source

    Share. Facebook Twitter Pinterest LinkedIn Tumblr Email
    Previous Article🍿 فیلم ایرانی آرایش غلیظ
    Next Article «پرتاب سنگ» در درگیری میان ماموران حکومتی و اهالی معترض منزل‌آب زاهدان
    morshedi
    • Website

    Related Posts

    معنوی

    عاشق مست، امشب ساعت ۲۲ به وقت تهران #رشید_کاکاوند #حافظ

    آگوست 31, 2025
    معنوی

    Golestan by Sa’di #24 – باب اول گلستان سعدی – حکایت بیست و چهارم

    آگوست 31, 2025
    معنوی

    عاشق مست – غزلی از حافظ شیرازی

    آگوست 30, 2025
    Add A Comment
    Leave A Reply Cancel Reply

    Top Posts

    مهتاب | شعری از نیما یوشیج

    آگوست 3, 20252 Views

    سردبیر نشریه فریدون: هیبت دینی و سیاسی خامنه‌ای فرو ریخته است

    آگوست 3, 20252 Views

    مضمون پردازی بی باکانه‌ی حافظ

    آگوست 3, 20252 Views

    سحر فارسی فرندز رو ول کرد 🤪 سحر میمون رو دید گرخید

    آگوست 3, 20252 Views

    طالبان 8 در کابل ، کاپیزا برای جرائم مواد مخدر ، “تبلیغ”

    آگوست 3, 20251 Views
    دسته‌ها
    • اخبار
    • فیلم
    • کتاب
    • گردشگری
    • معنوی
    • موزیک
    • نمایش
    Most Popular

    مهتاب | شعری از نیما یوشیج

    آگوست 3, 20252 Views

    سردبیر نشریه فریدون: هیبت دینی و سیاسی خامنه‌ای فرو ریخته است

    آگوست 3, 20252 Views

    مضمون پردازی بی باکانه‌ی حافظ

    آگوست 3, 20252 Views
    Our Picks

    🍿 فیلم کمدی ایرانی لج و لجبازی

    سپتامبر 1, 2025

    نخست وزیر اسرائیل در آمریکا؛ برنامه‌های ترامپ در سومین هفته حضورش در کاخ سفید

    سپتامبر 1, 2025

    رئیس جمهور IWF سفر “مثمر ثمر” به ایران – فدراسیون بین المللی وزنه برداری

    سپتامبر 1, 2025
    دسته‌ها
    • اخبار
    • فیلم
    • کتاب
    • گردشگری
    • معنوی
    • موزیک
    • نمایش
    Facebook X (Twitter) Instagram Pinterest
    • Privacy Policy
    • Disclaimer
    • Terms & Conditions
    • About us
    • Contact us
    Copyright © 2024 morshedi.se All Rights Reserved.

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.