توسط نوشا آسیان
هنگامی که لینا* به یکی از معدود دختران منطقه خود در روستای افغانستان تبدیل شد تا در دانشگاهی در دانشگاه برنده شود ، وی امیدوار بود که بتواند به خانواده خود از فقر کمک کند. فداکاری هایی که آنها برای حمایت از او انجام دادند – فروش دام برای تأمین بودجه تحصیلات خود – او را تعیین کرد.
اما لینا هرگز نتوانست مدرک اقتصاد خود را تمام کند. هنگامی که در سال 2022 به همراه برادرش برای شروع ترم آخر خود در دانشگاه ، به کابل از خانه خانواده در استان بدخشان در کوههای شمال شرقی افغانستان سفر کرد ، طالبان حکم ممنوعیت زنان را از مطالعات رسمی صادر کرد.
در حال حاضر 24 ساله ، او دوباره در مزرعه خانوادگی در منطقه زبک بدخان ، در نزدیکی مرز با پاکستان قرار دارد. او روزهای خود را در مزرعه می گذراند ، ترکیبی از محصولات زراعی و دام که خانواده 13 نفره را با معیشت ناچیز فراهم می کند. دستان او از کار سخت سخت شده است و تقریباً سه سال در دانشگاه خاطره ای از راه دور است.
“من به او گفتم ،” این بار ، هنگامی که به زبک برمی گردم ، با مدرک من در دست خواهد بود. ” اما در عوض ، من با چشمان اشک آور و قلب پر از درد برگشتم. “
او هر روز به یاد می آورد که چقدر به اتمام تحصیلات دانشگاه خود نزدیک شده است. اما خاطرات دردناک است و صحبت کردن در مورد آن روزها سخت است.
لینا به روکشانا رسانه گفت: “من آرزو داشتم که تحصیلاتم را به پایان برسانم ، شغل خوبی بدست آورم و خانواده ام را به سمت (پایتخت استان) فیض آباد یا کابل سوق دهم تا آنها را از این سختی ها و فرسودگی زندگی روستایی نجات دهم.”
“(فکر می کردم) اگر من به روستا برگردم ، فقط برای بازدید یا تعطیلات خواهد بود.
او می گوید: “اگر طالبان اجازه آن را داده بود ، من می توانم اکنون از خانواده ام حمایت کنم. در عوض ، من برای آنها سنگین شده ام و هر روز با قلب سنگین زندگی می کنم.”
لینا از خواسته های جسمی کار خود شکایت نمی کند. این یک حواس پرتی از غم و اندوه او را از دست دادن زندگی ای که او یک بار در آن خواب دیده بود ، ایجاد می کند – رویاها با بازگشت طالبان در سال 2001 کوتاه شد.
از آن زمان ، حاکمان جدید افغانستان محدودیت های دراکونی را برای زنان معرفی کرده اند و آنها را از تمام آموزش های فراتر از سطح ابتدایی و از اکثر اشکال کار در خارج از خانه منع کرده اند.
******************************************************************
در دانشگاه های دولتی افغانستان تحت رژیم قبلی طالبان هیچ دانشجو در دانشگاه های دولتی افغانستان وجود نداشت. اما در طی دو دهه که در سال 2001 به دنبال برکناری آنها بود ، نسبت زنان طبق آمار وزارت آموزش عالی بین 35 تا 45 درصد افزایش یافت.
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021 ، آنها هم آموزش عالی و هم بیشتر اشکال اشتغال برای زنان را ممنوع اعلام کرده اند ، و آنها را به طور موثری در مناطق شهری به خانه می برد.
اما در مناطق روستایی کشور مانند زبک ، بسیاری از زنان هنوز در این سرزمین کار می کنند ، کشاورزی و مراقبت از دام – کار جسمی سخت که در قرن ها تغییر نکرده است.
این زندگی است که رحیل 20 ساله امیدوار بود که در سال 2022 جایی برای تحصیل در ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه مزار-شیرف کسب کند ، از او جلوگیری کند.
در عوض ، شل به همراه والدین خود در روستایی در زبک زندگی می کند ، جایی که نیمی از روز خود را در مزارع و نیمی دیگر در آشپزخانه ، پخت نان و تهیه نان می گذراند. تاپک، آجرهای موجود از حیوانی حیوانات که به عنوان سوخت سوخته می شوند.
او مانند لینا ، لحظه ای که امیدهای او به زندگی متفاوت از بین رفت ، به وضوح به یاد می آورد.
رحیل با پدر و مادرش خداحافظی کرد ، که برای سفر و تحصیل خود وام گرفته بودند و به سمت فیض آباد رفتند و در آنجا قصد داشت شب را در خانه یک بستگان بماند تا سفر را بشکند. آن شب ، او از ممنوعیت اخبار تلویزیون مطلع شد.
او می گوید: “من تقریباً دیوانه شدم.” “من احساس می کردم همه به من می خندند و من را مسخره می کنند.”
روز بعد ، او به روستای خود بازگشت ، به یاد می آورد که چگونه آن شب را در آغوش مادرش گریه کرد.
زن مسن قد بلند و قوی است ، اما زندگی خود را پر از سختی توصیف می کند و می گوید که او به آینده ای بهتر برای تنها دختر خود امیدوار است.
او می گوید: “تمام کار در مراتع زمستانی روی شانه های زنان قرار می گیرد.” “ما در خانه کار می کنیم ، پخت و پز و پخت نان می کنیم و در مزارع کار می کنیم ، خاک را حفر می کنیم و خاک می زنیم. تاپک… این همه بر روی زنان می افتد. “
*****************************************************
مانند رحیل و لینا ، طاهیرا*21 ساله ، غم و اندوه سنگینی را در قلب خود به همراه دارد. قبل از ممنوعیت آموزش زنان ، او دانشجوی پرستاری در فیض آباد بود. اکنون ، قادر به تحصیل یا کار نیست ، او با مجبور شدن پدرش به ازدواج که نمی خواهد ، روبرو شده است.
داستان طاهیرا در روستای خود بسیار منحصر به فرد نیست ، جایی که می گوید برخی از دختران پس از معرفی ممنوعیت آموزش و مدارس متوسطه ، در 15 یا 16 سالگی ازدواج کردند.
Tahira ، که به خانه روستای خانواده خود بازگشت ، می گوید: “من امید به زندگی کاملاً از دست داده ام. من سه ترم را که در نیمه راه تحصیلاتم بود ، به پایان رسانده بودم و قرار بود حدود یک سال و نیم فارغ التحصیل شوم ، اما این اتفاق نیفتاد.”
“در حالی که من در فیض آباد بودم ، زندگی آسان تر بود. من حتی درگیر هم نبودم. در شهر ، هیچ کس اهمیتی نمی دهد اگر کسی 30 ساله ازدواج نکرده باشد ، اما در اینجا ، اگر 18 یا 19 ساله باشید و هنوز مجرد باشید ، به سرعت به عنوان یک خدمتکار پیر شناخته می شوید.”
او متأسفانه به کتابهای درسی پرستاری و نوت بوک هایی که در گوشه سینه که شامل لباس عروسی اوست ، دور می شود و می گوید ممکن است هرگز نتواند به آنها برگردد.
هر سه زن نزدیک شدند تا رویاهای تحصیل و حرفه خود را تحقق بخشند ، فقط این فرصت ها را به طرز وحشیانه ای از بین ببرند.
لینا با ناراحتی می گوید: “من فقط یک قدم دورتر بودم.” “فقط یک سال تا فارغ التحصیلی باقی مانده است. من به مدت سه سال تحصیل کردم ، سخت کار کردم ، فقر ، منابع کم ، گرسنگی و تشنگی را تحمل کردم ، اما همه چیز بیهوده بود.”
توجه*: نام ها برای محافظت از هویت تغییر یافته است.