خاورمیانه ، منطقه ای که به طور دائمی در اثر درگیری و درگیری های ژئوپلیتیکی روبرو شده است ، به دنبال حملات فجیع به یک قله بی نظیر از هرج و مرج رسید 7 اکتبر 2023بشر
تجاوزهای ارکستر شده-که از حماس در غزه و حزب الله در لبنان قرار گرفتند ، که با یک فلکی شبه نظامیان آنالای ایران در سراسر یمن ، عراق و سوریه-ویترسر معماری شکننده منطقه را به خود جلب کرد. پاسخ دولت اسرائیل باعث ایجاد تغییرات چشمگیر در ساختارهای دولتی لبنان و سوریه و پیامدهای مربوط به سایر نهادها شده است. به ویژه ، دولت های جدید پس از کاهش شدید قدرت حزب الله در لبنان و ، در هر دو کشور به عهده گرفته اند حذف رژیم اسد در سوریهبشر
اما سوال اصلی – دولت های جدید در لبنان و سوریه تحول منطقه و جهان را به وجود می آورند – اندیشه قابل توجهی را نشان می دهد. من استدلال می کنم که این ساختارهای جدید دولتی پایدار نیستند زیرا هیچ کس به مشکل اساسی شبکه های فرقه ای وارد شده در هر دو کشور نمی پردازد.
چرا دولت های جدید در لبنان و سوریه ناپایدار هستند؟
در حالی که پاسخ های فوری نظامی و مذاکرات دیپلماتیک زودگذر غالباً بر عناوین حاکم است ، این اقدامات به ندرت به شکافهای اساسی که باعث بی ثباتی می شود ، می پردازند. آینده ای پایدار برای خاورمیانه مستلزم تصور مجدد جسورانه و ساختاری است-جداسازی از کشورها و ظهور موجودات کوچکتر و حاکمیت که منعکس کننده هویت های متنوع جمعی و فرقه ای منطقه است. این مفهوم ، که برای لبنان پیشنهاد شده است ، در صورت سوریه ، اگر بیشتر نباشد ، مساوی است.
در صورت تحول اساسی در نظم ژئوپلیتیکی منطقه و تحقق راه حل های پایدارتر ، طراحی یک نظم جدید ساختاری ژئو-استراتژیک در خاورمیانه نیاز به تغییرات پیچیده ، چند لایه و چند وجهی دارد. این امر با تغییر دادن چگونگی درک ، تفسیر و عمل رهبران سیاسی و بر اساس چالش های مهم مهم آغاز می شود. این رهبران به جای پیروی از مرزهای مصنوعی ، باید به طور جدی نزاع های فرقه ای و هویت های جمعی را در نظر بگیرند.
سیستم دولت مدرن در خاورمیانه محصولی از فرآیندهای تاریخی است که به طور قابل توجهی با مداخلات و ماشین های امپریالیستی شکل می گیرد. توافق نامه سایکس-پیکوت در سال 1916 ، یک نماد پارتیشن بندی استعماری ، ترکیب قومی و فرقه ای منطقه را نادیده گرفت و گروه های مختلف را به همزیستی ناآرام مجبور کرد.
گسترش قابل توجه مرزهای لبنان ساخته شده توسط مارونیت ها در کنفرانس صلح پاریس در اکتبر سال 1919 ، اعلامیه ای مبنی بر اینکه لبنان در نوامبر سال 1941 مستقل خواهد شد (اما هنوز تحت تأثیر فرانسه) قرار می گیرد ، و انتخابات و پذیرش آنها در سال 1943 تنها ساختار مصنوعی و مشکل ساز ژئو-سیاسی و نظم و نظم این کشور را زنده می کند. لبنان یک آمالگام مارونیت های مسیحی ، مسلمانان سنی و شیعه ، دروزی و سایر جوامع بود که اتحادهای تنش زا در طول جنگ داخلی 15 ساله خود از هم پاشید. حتی امروز ، علی رغم گذشت دهه ها ، خطوط گسل فرقه ای بی تحرک باقی می مانند.
سوریه ، دقیقاً مانند لبنان ، موزاییک جوامع است – عرب های سونی ، علویان ، کردها ، مسیحیان ، دروز و دیگران – که زندگی اجباری را تحت یک چارچوب ملی مجرد اجباری کرده اند ، غیرقابل تحمل است. جنگ داخلی سوریه تأکید بر پیامدهای ویرانگر این وحدت غیر طبیعی است. تماس واقع در واقع رهبر سوریه ، احمد الشارا، برای یک سوریه یکپارچه بر اساس ستون های بی اساس است. سونر یا گروههای بعدی عمومی ، که توسط کشورهای حامی خود (به عنوان مثال ، ایران ، ترکیه) پیش رفتند ، در یک بازی با مبلغ صفر شرکت می کنند ، زیرا آنها برای غلبه بر دیگران چسبیده اند.
وضعیت فعلی حاکمیت شکستگی – واقع در واقع پارتیشن در همه چیز به جز نام – نگاهی اجمالی به آنچه می تواند به عنوان یک راه حل رسم شود: از بین بردن لبنان و سوریه به کشورهای حاکمیت کوچکتر بر اساس خطوط جمعی و جغرافیایی.
پارتیشن لبنان به موجودات میکرواستات و از بین بردن سوریه به فدراسیون ایالت های شهر ، مبتنی بر واقعیت های قومی و فرقه ای و همچنین با هویت جامعه ، حداقل دو پیام اصلی استراتژیک برای یک نظم ژئوپلیک سیاسی جدید و پایدار در این کشورها و منطقه به طور کلی دارند.
اول ، این امر باعث ایجاد موجودات همگن تر و پایدارتر می شود و پتانسیل خشونت بین ارتباطی را در هر کشور کاهش می دهد. دوم ، این امر برای درگیری پایدار بین اسرائیل و کشورهای همسایه پیامدهایی دارد. یک فدراسیون مناطق خودمختار در لبنان ، همراه با یک منطقه بافر از بین رفته در جنوب خود ، می تواند تسلط نظامی حزب الله را خنثی کند و نفوذ ایران را محدود کنیدبشر به طور مشابه ، استفاده از این چارچوب در سوریه می تواند قدرت یک حامی را بر دیگری (هر یک از سوریه را به عنوان پروکسی خود مشاهده کند) رقیق کند ، بنابراین یک نظم منطقه ای متعادل تر را تقویت می کند.
دلیل منطقی برای پارتیشن لبنان به اشخاص کوچکتر – که به عنوان راه حلی برای شبکه فرقه فرقه ای آن – که یک طرح قانع کننده آن است ، ایجاد می کند. تاریخچه وحدت تحمیل شده در خاورمیانه چرخه های بی امان درگیری را به همراه داشته است. این منطقه با در آغوش گرفتن تنوع طبیعی مردم و مدیریت مجدد حاکمیت از طریق موجودات کوچکتر و حاکم ، می تواند یک دوره جدید را ترسیم کند. لبنان و سوریه ، به عنوان ریزگردها از بحران وسیع تر خاورمیانه ، فرصتی برای پیشگام این تغییر پارادایم ارائه می دهند.
در حالی که از بین بردن کشورهای موجود ملت ممکن است رادیکال به نظر برسد ، اما با واقعیت های موجود در زمین هماهنگ است. به دور از یک دید آرمانشهر ، این مدل یک رویکرد عملگرا برای پایان دادن به چرخه های خشونت و بی ثباتی است که بیش از یک قرن منطقه را به ستوه آورده است.
برای بیان یک رسم قدیمی ، نرده های خوب – یا در این حالت ، مرزهای جمعی خوب – همسایگان خوبی را ایجاد می کنند. با تغییر شکل مجدد نقشه ژئوپلیتیکی ، خاورمیانه هنوز ممکن است صلح و سعادت را پیدا کند که مدتهاست آن را نادیده گرفته است.
نویسنده استاد استراتژی و مدیریت در دانشگاه تل آویو است و صندلی لیلی و آلخاندرو سالتیل در رهبری شرکت ها و مسئولیت های اجتماعی است.