سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده از خلیج فارس ، طلوع طلوع جدید را نشان می دهد خاورمیانه پارادایم که در آن اسرائیل خود را در جدول مورد نظر خود قرار نمی دهد. و همانطور که گفته قدیمی می گوید ، “اگر در جدول نیستید ، احتمالاً در منو هستید.”
بیش از 18 ماه ، اسرائیل وزن درگیری های منطقه ای را به دست آورد و به اهداف نظامی قابل توجهی رسید که اکسیژن سیاسی را برای اجلاس بزرگ خلیج فارس فراهم می کرد. تجزیه حزب الله ، انزوا حماس ، تضعیف ایران و فروپاشی رژیم اسد – هیچ کس بدون کمپین فشار استراتژیک اسرائیل اتفاق نمی افتاد. با این حال ، هنگامی که ترامپ رهبران ریاض ، دوحه و ابوظبی را برای گفتگو در مورد یک جمع و جور منطقه ای جدید تشکیل داد ، اسرائیل جایی در چشم نبود.
چرا؟ زیرا رهبری فعلی اسرائیل در جنگ های دیروز گیر افتاده است. اگر اسرائیل بخواهد دوباره وارد شود ، باید در مورد آنچه ارائه می دهد ، نه تنها به عنوان قلعه ، بلکه به عنوان یک پل تجدید نظر کند.
در این نظم منطقه ای “هنر معامله” ، شکل گرفته شده توسط مشارکتهای حاکم ، عمل گرایی اقتصادی و علاقه متقابل متقابل ، قدرت نظامی به تنهایی دیگر ارز کافی نیست. چشم انداز خاورمیانه ترامپ نتایج را در مورد احساسات اولویت بندی می کند. وی از کشورهای حوزه خلیج فارس بخاطر دستیابی به “صلح ، سعادت و پیشرفت” از طریق اعتماد به نفس ، اصالت فرهنگی و جاه طلبی حاکم ، ستایش کرد و صریحاً خود را از نئوکاردیگرایی و دیدگاه ملت ایجاد کرد.
ترامپ به رهبران خلیج فارس گفت: “شما به یک معجزه مدرن به روش عربی رسیده اید.” اسرائیل دیگر نمی تواند به “تنها دموکراسی در خاورمیانه” اعتماد کند. نوار از مقادیر مشترک به مقدار نشان داده شده منتقل شده است.
تعهد دولت اسرائیل به “پیروزی کامل” باعث شده است كه نخست وزیر بنیامین نتانیاهو و شرکای راستگرا وی به اشتباه كاملاً این اتاق را بخوانند. هفته های اول پس از انتخابات ترامپ به نظر می رسید یک رویا مرطوب برای اورشلیم: ترامپ تهدید کرد که اگر گروگان ها آزاد نشوند ، “جهنم از بین می رود” ، این بلوک را بر روی 2،000 پوند بمب بلند کرد و نتانیاهو را به کاخ سفید دعوت کرد تا یک چرخ محفظه قرمز از “طرح غزه” جنجالی.
اما آنچه مقامات اسرائیلی برای چک خالی اشتباه گرفتند ، معامله با تاریخ انقضا روشن بود. سیگنال ها به سرعت آمدند: فرستاده ترامپ مذاکرات آرام با حماس را در پشت اسرائیل آغاز کرد. بازدید دی سی اضطراری نتانیاهو هیچ اعتصاب به ایران نداشته است. در عوض ، ترامپ مذاکرات دیپلماتیک مستقیم با تهران را اعلام کرد. به زودی ، اعتصاب های آمریکایی به حوثی ها بدون ضمانت امنیت اسرائیل متوقف شد.
ترامپ در مورد جاه طلبی خود برای صلح و صلح جدی است
این اقدامات نشان می دهد که ترامپ در مورد جاه طلبی خود برای صلح و صلح جدی است و قول خود را برای هیچ جنگ جدید ارائه نمی دهد. اسرائیلی ها در حال حاضر با یک استراتژی عمیق تر آمریکایی روبرو هستند: تثبیت خاورمیانه به نفع کسانی که آماده تجارت هستند ، همه در خدمت ساختن یک جبهه یکپارچه در برابر تهدید واقعی آمریکا: چین و جنگ AI در حال ظهور.
این “محوری به آسیا” تحت اوباما آغاز شد ، اما بحران های جهانی همچنان ایالات متحده را به منطقه بازگرداند ، خواه بهار عربی و جنگ داخلی سوریه ، یا جنگ روسیه و اوکراین و نتیجه بحران انرژی که رئیس جمهور پیشین آمریکا را به سمت ریاض سوق داد. ترامپ اکنون معتقد است که سرانجام شرایط برای قفل شدن در یک سیاست خاورمیانه که منعکس کننده اولویت های روشن آمریکا است ، رسیده است.
اسرائیل ممکن است این تغییر را از نظر فکری درک کند ، اما رهبری فعلی از نظر ساختاری ناتوان از سازگاری است. یک ائتلاف سیاسی که ریشه در لفاظی های عجیب و غریب و بقاء داخلی دارد ، تلاش می کند تا ابزارهای دیپلماتیک را به طور مؤثر انجام دهد.
ترامپ برای نجات اسرائیل نیامده است. او آمد تا آمریکا را نجات دهد. اگر اسرائیل بخواهد به سوار شدن بپیوندد ، از آنجا استقبال می شود. اگر اینگونه نباشد ، در آینه عقب محو می شود.
اگرچه اغلب به زبان ارزشهای مشترک با هم همراه بود ، اما روابط ویژه اسرائیل و ایالات متحده اساساً مورد علاقه بوده است. آمریکا در درجه اول از اسرائیل حمایت کرد زیرا این امر به منافع استراتژیک آمریکا خدمت می کرد. این الگوی در طول تاریخ تکرار شده است: ویلسون از اعلامیه بالفور حمایت کرد تا از انگلیس در جنگ جهانی دوم حمایت کند. عصبانیت آیزنهاور از بحران سوئز در سال 1956 جای خود را به روابط عمیق تر جنگ سرد و دکترین آیزنهاور داد. ریگان علیرغم ناامیدی بر لبنان ، توافق نامه های اقتصادی و نظامی پیشگامانه را امضا کرد. و پس از 11/11 ، اسرائیل خود را به عنوان یک متحد کلیدی در جنگ با ترور (که رسماً با عنوان جنگ جهانی علیه تروریسم (GWOT) شناخته می شود) قرار داد.
در هر دوره ، اسرائیل خود را به عنوان کارآمدترین و وفادارترین شریک آمریکا معرفی کرد. این منطق هنوز هم وجود دارد: برای به دست آوردن ارتباط ، اسرائیل باید بیش از قدرت آتش ارائه دهد. این باید به یک اتصال دهنده منطقه ای ، یک کارگزار دیپلماتیک ، یک تکنیک فناوری و تجارت تبدیل شود.
با این حال اسرائیل تنها در تلاش برای انطباق نیست. جامعه یهودیان آمریکایی ، یک پل قابل اعتماد طولانی بین اورشلیم و واشنگتن نیز در لحظه ای از حساب است. به رسمیت شناختن سریع هری ترومن از اسرائیل در سال 1948 ، سالها لابی های شدید را دنبال کرد و برای ده ها سال ، برگزارکنندگان یهودی از طریق فعالیت پیشرفته مردمی و موقعیت یابی استراتژیک اهدا کننده ، یک دیوار دو طرفه از حمایت کنگره ساختند.
تکه تکه شدن سیاسی ، افزایش ضد یهودیت سرمایه سیاسی را از بین می برد
امروز ، تکه تکه شدن سیاسی ، افزایش ضد یهودیت و اختلافات داخلی سرمایه سیاسی آنها را از بین برده است. در حالی که یهودیان هنوز هم به طرز چشمگیری به دموکراتیک رأی می دهند ، در مورد امور مربوط به اسرائیل ، آنها به طور فزاینده ای خود را با جمهوریخواهان انجیلی هماهنگ می کنند و آنها را با اردوگاه سیاسی خود در معرض خطر قرار می دهند. گروه هایی مانند AIPAC همچنان قدرتمند اما واکنشی هستند و به جای بیان یک دیدگاه قانع کننده طرفدار اسرائیل ، بر مسدود کردن نامزدهای ضد اسرائیل متمرکز شده اند.
محرومیت فعلی اسرائیل ، به طور متناقض ، فرصتی را ارائه می دهد.
ترامپ هنوز یک چارچوب گسترده تر ابراهیم را در نظر می گیرد که به طور بالقوه می تواند شامل سوریه ، لبنان و دیگران باشد. در حساب ترامپ ، عادی سازی با اسرائیل در خدمت چندین هدف است: رونق منطقه ای ، همکاری امنیتی ، مهار ایران و جایزه صلح نوبل آرزو وی.
این لحظه در خاورمیانه ثابت می کند که اسرائیل چقدر حیاتی است که بتواند موقعیت منطقه ای خود را تدوین و تجدید نظر کند.
برای بازپس گیری ارتباط استراتژیک خود ، اسرائیل باید بیش از قدرت نظامی ارائه دهد. هوش مصنوعی و فن آوری های دفاعی آن می تواند یک ستون سوم مهم در یک مثلث منطقه ای جدید برای رفع چالش های قرن بیست و یکم تشکیل دهد: سرمایه گذاری خلیج فارس ، پیش بینی قدرت ایالات متحده و تحقیق و توسعه اسرائیلی.
اسرائیل باید برای پایان دادن به جنگ بر اساس اصطلاحات متعادل کردن عدالت و عمل گرایی ، آمادگی را نشان دهد: بازگشت کامل همه گروگان ها ، بازسازی غزه با حضور معنادار GCC و یک اقتدار فلسطین تکنوکراتیک (PA) و خلع سلاح کل حماس. هنگامی که حماس تلاش می کند تا الگوی ادغام سیاسی حزب الله را بدون خلع سلاح تکرار کند ، اسرائیل باید ضمن ارائه مشوق هایی مانند استقلال کرانه باختری ، مرز محکمی را تنظیم کند.
از نظر اقتصادی ، اسرائیل باید نقش خود را در راهرو IMEC بالا ببرد و خود را به عنوان سازنده یک پل زمینی که تهدیدهای دریایی حوثی را زیر پا می گذارد ، قرار دهد. این شامل تعمیق ادغام با اردن و مصر و همچنین همکاری عملی با سوریه و ترکیه است.
یهودیان آمریکایی نیز باید تا لحظه ای بالا بروند. رهبران نهادی که نتوانستند برای ضد یهودیت امروز آماده شوند ، باید برای صداهای جوان تر و جسورانه تر شوند. نسل جدیدی از یهودیان پس از اکتبر باید در زندگی مدنی و سیاسی مجدداً مجدداً به نمایش بگذارند و نمایندگی یهودیان را در طیف سیاسی بازپس گیری کنند.
یهودیان آمریکایی باید در یک دیدگاه استراتژیک جدید از توافق نامه ابراهیم ، نه به عنوان یک پاورقی دیپلماتیک بلکه به عنوان ستون اصلی زندگی یهودیان در قرن بیست و یکم تجمع کنند.
درست همانطور که نسل های قبلی برای حمایت از تأسیس ایالت اسرائیل بسیج شدند ، این نسل باید آینده ای جسورانه را که ریشه در ادغام منطقه ای و رونق مشترک دارد ، قهرمان کند. این امر باید شامل سرمایه گذاری در مشارکتهای آموزشی و مدنی باشد که نه تنها بین دولتها بلکه بین مردم ، روابط را تقویت می کند.
رابطه اسرائیل و ایالات متحده همیشه بر دو ستون استراحت کرده است: سازماندهی سیاسی مؤثر توسط یهودیان آمریکایی و استراتژی های هوشمند اسرائیلی که با منافع اصلی آمریکا هماهنگ است. امروزه ، این سیستم ها از همگام سازی خارج شده و یک آسیب پذیری خطرناک ایجاد می کنند. اما اگر هر دو بتوانند مجدداً به پروژه مشترک تراز کردن با علایق آمریکایی بپردازند و مجدداً مجدداً به آنها بپردازند ، نیازی به التماس برای صندلی در جدول ندارند. آنها به طراحی آن کمک می کنند.
این نویسنده ابتکار عمل خاورمیانه در دانشکده دولت هاروارد کندی و همکار السون اسرائیل در فدراسیون یهودی تولسا است.