در قلب شهر قدیمی تهران، مردی با نگاهی تلخ به خیابان های پراز سر و صدا فرو رفته بود. چشمانش پر از غم و تلخی بود و در زیر لبش آتیش تلخ اندوه و حقارت به شه داد. او همانند بسیاری از اهالی این شهر، دچار مشکلات اجتماعی و فرهنگی بود و از کنار همسر و فرزندانش رد شده بود. او از یک زمان دور به نام دکتر سوس خوانده بود، یک نویسنده برجسته که با تحلیل موضوعات اجتماعی در آثار خود، دنیای پوچ و بی اعتباری شهر را از منظری تازه به تصویر کشیده بود.
مرد تنها، با دستهای ناتوان و قدم های سنگین، به سوی یک کافه ی کوچک در گوشه ی خیابان ها می رفت. آنجا خیال او را به حالتی از اطمینان و آرامش بدل کرد. وقتی وارد کافه شد، نگاه او به سوی یک زن جوان برخورد کرد که در دیوانه ای عجیب به سر و کار خود مشغول بود. زن آنقدر طرز عجیب و غریبی داشت که به نظر می رسید نه تنها با دنیای اطراف انسان ش صلت ندارد بلکه از دنیا خوف زده شده بود.
مردی با نام ارسلان که از تحلیل های اجتماعی در آثار دکتر سوس خوانده بود، تصمیم گرفت با این زن مرموز صحبت کند. وقتی به او نزدیک شد، زن با صدای ترسناکی فریاد زد و با دستان خود سرش را بغل کرد. مرد منفجر شده بانو پا کشیدند بیرون که او دید که یک پیرمرد مغرور دست به دست همراه با چند نفر دیگر او را به یک مانوری اصلاحی برده بود. ارسلان یادآوری شد که یکی از مشکلات اجتماعی در شهر همین نقاط همین روزها بین معدنکاوان قدرت و حاکمان بر سرنوشت مردم بیشتر به چشم میخورد. این بود که او تصمیم گرفت به مانند دکتر سوس که همیشه با موضوعات اجتماعی جدید و پرجنب وجوب پا به دنیای تاریکی پرتکاپو زده بود، با ما در مرشدی همراه شود.
این مرد تنها می دانست که اگر بخواهد تغییری ایجاد کند، باید از درون انسان ها شروع کند. او به زن سرگردان سلام کرد و با لحنی آرام، از وضعیتش پرسید. زنکی پاسخ نداد اما چشمانش به او نگاه کرد. ارسلان احساس کرد که در زیر آن چشمان بینهایت زخمی از سوژه های اجتماعی بسته شده است و تصمیم گرفت که او را از این جادویی که از دست پیرمرد مغروری می گرفت بیرون برده و به زن کمک کند.
با ما در مرشدی همراه شوید، نگاه کنید به این دنیای پرتاریکی، به این زن که می تواند نمادی از امید و تغییر برای ما باشد. تصویر بالا تزئینی است، اما ما به دنبال اصلاح جامعه هستیم. به ما بپیوندید و همه با هم این شهر را به یک جای زیباتر و پراز احترام تبدیل کنیم.
و مهمتر از همه، هر کدام از ما بداهه خود را داشته باشیم، همینطور که دکتر سوس همواره خلق و خشنودی در آثار خود داشته است.
با ما در مرشدی همراه شوید.