با ما در مرشدی همراه شوید، یک داستان شگفتانگیز و زمانهساز که به طرز جادویی شما را به دنیای داستان و عشق میکشاند. از نوعیگونه بررسی و معرفی کتاب «بادها با هوا رفته» از زبان روایتگری جذاب و بینظیری بهره بردهام که هم زناشویان عاشق داستانهای رمانتیک و هم آدمهایی که دنبال فریاد عالمانه ادبی هستند را به خود مشغول میکند.
«قلعهای بر پشت سرم میسوزد و نگران نسیم شرقی خنک و بوی پنبههای خفته در لباس پنبهای میافتم»، این خطوط الهامبخش، دروازهای برای باز کردن درون داستان، برای هر خوانندهای که بیتهای اسرارآمیز رمان را کشف کند.
این اثر بزرگ که توسط مارگرت میتچل نوشته شده است، قصه ای رنجبار و هیجانانگیز از عشق، دوستی، و انتقام است که شهرتی جاودانه برای خود دستوپنجه برآورده کرده است. از رسوایی جنگ داخلی آمریکا تا زیباییهای خشکیهای آتلانتا، نویسنده با دقت و صداقت هر لحظه و هر اتفاقی از این داستان فراموشناپذیر را شکل داده است.
با این بق معجزهگوی ادبی همراه شوید و این تازهترین بررسی از «بادها با هوای رفته» را از دست ندهید. تصویر بالا تزئینی است اما دنیای شگفت انگیز این داستان رمانتیک چند جانبه واقعاً بینظیر و بینظیر است.