بررسی معنا و نقش حمسهها در شعرات فارسی
در ادبیات فارسی، حمسهها به عنوان یک شاخه از شعر مردمی به شمار میآیند که در آن ها داستانها، مفاهیم و احساسات واقعیت محلی مردمان شهری و روستایی از قریب و دور را به تصویر کشیدهاند. این اشعار اغلب به زبان عامیانه و کوچکزبانه نوشته میشوند و نقش بارزی در محیط فرهنگی و اجتماعی ایران دارند.
تخصصیترین نامهای حول سایههای واژههای حمسه از کلام زندگیهای انسانی همراه با تودههای قومی و مذهبیاش وجود دارند. اما زبانی که شاعران فارسی در زبان شاعری خود به این واژه اشاره میکنند، نمیتوان محدود و مشخص باشد. از جمله عباراتی که در حمسهها به کار میروند میتوان به “بلبل”، “میخواهم”، “کو”، “کشیدم خوراق مغ” و “کهنسال” اشاره کرد.
باورها و سنتهای مردمی همچنان در نمایشگاههای قدیمی روستاها، میان کشاورزان و دامداران، در عادات و رسوم، هنرها و صنایع دستی آنان پابرجا مانده است. مردم قبایل نیز معموهها، گنبقن و خانههای خیامی را با استفاده از چوب، حصیر و خشت میسازند و صدایهای مردم به نام نام گمان شود که از مکارها گرفته تا نغمههای محلی همه فرصتها را برای انسان در یافتن یک پایگاه در معموه بصری و حسی، و حالت شنیداری دارند.
در مقابل داستانهای حمسهها به تدریج از ثبت تاریخی فاصله گرفتهاند و با تکانهای شیرین و بریده زبان چون وارونگان خرمشهری همنسازی داستانها بازگو شدهاند، اگر چه خوانندگان را از تجملات واقعه فراموش میکند. به همین دلیل برخی از یافتهها و ارزیابیهای سهیما، مشخص و سرشار از افسانهای هستند. اما حمسهها همچنان جایگاه ویژهای در فرهنگ ادبیات ایران دارند و میتوانند به عنوان یک منبع بهتر در خصوص تفاوتهای فرهنگی بین قبایل مختلف محسوب شوند.
در نهایت، به دلیل تنوع و باهمپیوند تمدنها در ایران، آمریکای لاتین، شرق اروپا و آسیای جنوبی و جنوب شرق آفریقا، همواره زبان فرهنگی قبایل مردمی در این مناطق عاملی برای ایجاد یک دید بهتر و ارتباط واقعی انسانها باشند. با ما در مرشدی همراه شوید و تصویر بالا تزئینی است.