.
شعله ور شدن اخیر در امتداد مرز پاکستان و افغانستان بار دیگر تمایل و ظرفیت رژیم طالبان برای مهار تروریسم فرامرزی را زیر سوال برده است. تفاهم دوحه در اکتبر 2025 که با میانجیگری قطر و ترکیه برای تنش زدایی صورت گرفت، آخرین فرصت برای کابل در نظر گرفته می شود تا ثابت کند که می تواند به عنوان یک کشور مسئول عمل کند. با این حال، شاخصهای اولیه حاکی از آن است که آتشبس تنها در صورتی پابرجا خواهد ماند که طالبان به حمایت پنهانی خود از گروههای شبهنظامی که از خاک این کشور، بهویژه TTP و BLA عمل میکنند، پایان دهند.
در شب 11 تا 12 اکتوبر 2025، نیروهای افغان به مواضع نظامی پاکستان در امتداد خط دیورند آتش گشودند که پاکستان را وادار به واکنش کرد.
مذاکرات دوحه به دلیل افزایش هشدار دهنده نفوذ تروریست ها از افغانستان به استان های خیبر پختونخوا و بلوچستان پاکستان ضروری بود. بر اساس گزارشهای میدانی و اطلاعاتی، تنها بین ژوئن تا سپتامبر 2025، پاکستان 36 درصد افزایش در گروههای نفوذی سازمانیافته یا تشکیلها را به ثبت رساند که نزدیک به 4000 شبهنظامی وارد خاک این کشور شدند. جالب توجه است که تا 80 درصد از این نفوذی ها اتباع افغانستان بودند – که نسبت به سطوح قبل از سال 2021، زمانی که مشارکت افغان ها به 5 تا 10 درصد محدود شده بود، افزایش قابل توجهی داشت.
وعدههای طالبان برای جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان علیه سایر کشورها – که بازتاب همان تضمینهایی است که در توافقنامه دوحه 2020 آمریکا و طالبان ارائه شده است – تا حد زیادی لفاظی است. افغانستان به جای مهار ستیزه جویی، به یک مرکز عملیاتی برای فعالیت های تحریک طالبان پاکستان، با مراکز آموزشی، خانه های امن و خطوط لوله مالی تبدیل شده است. این همدستی نهادی در نقض مستقیم تعهدات بین المللی ضد تروریسم است و شکنندگی آتش بس کنونی را آشکار می کند.
داده های گردآوری شده توسط آژانس های امنیتی پاکستان و منابع میدانی مستقل الگوی نگران کننده ای را به تصویر می کشد. اتباع افغانستان در حملات متعددی در سرتاسر پاکستان در سال 2025 دست داشته اند، از جمله حمله به مقر FC در بانو، بمب گذاری انتحاری چمن و مجموعه ای از حملات در وزیرستان شمالی و کویته. بیش از 267 شهروند افغانستان با نام و نشانی در میان ستیزه جویان کشته شده در عملیات ضد تروریستی در سال جاری شناسایی شده اند.
وسعت همدستی طالبان با حمایت رژیم از رهبران ارشد تحریک طالبان پاکستان مشهودتر است. بنا بر گزارش ها، نور ولی محسود، رئیس تحریک طالبان پاکستان، تحت حمایت رسمی در کابل اقامت دارد و ماهانه 43000 دلار کمک هزینه دریافت می کند. ریاست عمومی استخبارات طالبان متهم به صدور مجوز سفر برای فعالان تحریک طالبان پاکستان است که به آنها امکان می دهد با سلاح و مهمات در پاسگاه ها حرکت کنند. بیش از 60 کمپ ستیزه جویان در ولایات کنر، نورستان، ننگرهار، پکتیکا و خوست آزادانه فعالیت می کنند – مناطقی که در جریان شورش های دهه 1990 میزبان شبکه های آموزشی بین المللی بودند.
گزارش سی و ششمین تیم تحلیلی حمایت و نظارت بر تحریمها (ژوئیه 2025) این ادعاها را ثابت میکند و تأیید میکند که طالبان به حفظ محیطی مساعد برای تحریک طالبان پاکستان و القاعده ادامه میدهند. این گزارش مکانهای آموزشی فعال در غزنی، قندهار و هلمند را که در آن هر دو گروه به طور مشترک آموزش میبینند، نشان میدهد که شواهد روشنی از پیوندهای ایدئولوژیکی و عملیاتی پایدار است.
با وجود تشدید تحریکات، پاکستان پیوسته تعامل را بر تشدید تنش ترجیح داده است. از زمان تسلط طالبان بر کابل در سال 2021، اسلام آباد بیش از 25 دیدار رسمی دیپلماتیک، از جمله سفرهایی که توسط وزیر امور خارجه، وزیر دفاع، وزیر داخله و فرستادگان ویژه انجام شده است، انجام داده است. هیأت های مذهبی و قبیله ای، مانند دیدار مفتی تقی عثمانی و جرگه 17 نفره در سال 2022، برای ترغیب طالبان و تحریک طالبان پاکستان به ترک خشونت اعزام شدند.
پاکستان در مجامع چندجانبه از اهداف بشردوستانه و اقتصادی افغانستان دفاع کرده است. این سازمان از آزادسازی دارایی های 9 میلیارد دلاری افغانستان حمایت کرد، از کمک های مالی از طریق سازمان همکاری اقتصادی حمایت کرد و برنامه برداشت زود هنگام را برای کاهش تعرفه ها بر صادرات افغانستان تسهیل کرد. این حرکات اما با ناسپاسی مواجه شده است.
ادعای مکرر حاکمیت افغانستان با توجه به ادامه صدور خشونت، پوچ است. هر بار که پاکستان حملات دقیقی را علیه اهداف تروریستی تایید شده در داخل افغانستان انجام می دهد، کابل اسلام آباد را به نقض حاکمیت متهم می کند. با این حال، هیچ توضیحی برای عملیات باز اردوگاه های تحریک طالبان پاکستان و BLA، یا حضور بمب گذاران انتحاری افغان که به سربازان و غیرنظامیان پاکستانی حمله می کنند، ارائه نمی دهد.
از ژانویه 2024 تا اکتبر 2025، هشت بمب گذار انتحاری افغان حملاتی را در پاکستان انجام داده اند که 63 نفر را کشته و 135 نفر را زخمی کرده اند. سکوت رسمی طالبان، همراه با امتناع آنها از تحویل عاملان یا برچیدن مراکز آموزشی، نشان دهنده سیاست انکار عمدی است. با حاکمیت مسئولیت نیز به وجود میآید – نمیتوان ادعا کرد که کشوری است و در عین حال به قلمرو خود اجازه میدهد تا به عنوان سکوی پرتاب برای تجاوزات فرامرزی عمل کند.
تداوم ستیزه جویان افغان پیامدهایی فراتر از مرزهای پاکستان دارد. جریان کنترل نشده تسلیحات به جا مانده از ایالات متحده و ناتو، که بیش از 7 میلیارد دلار تخمین زده می شود، گروه های مسلحی مانند TTP و BLA را با کارابین های مدرن M4، دستگاه های دید در شب و اپتیک های حرارتی به همراه داشته است. این تسلیحات اکنون در سراسر آسیای جنوبی و مرکزی در گردش هستند و ناامنی منطقه را تشدید می کنند.
علاوه بر این، تبدیل تحریک طالبان پاکستان از یک شورشی متمرکز بر پاکستان به یک نماینده منطقهای، شبح مداخله خارجی مجدد را افزایش میدهد. ارزیابی های اطلاعاتی نشان می دهد که عناصر در داخل افغانستان توسط بازیگران خارجی که به دنبال بی ثبات کردن پاکستان و منطقه گسترده تر هستند، مورد سوء استفاده قرار می گیرند. چنین پویایی تهدیدی برای از بین بردن توازن شکننده ای است که پس از دهه ها جنگ ایجاد شده است.
صبر پاکستان اگرچه قابل توجه است، اما بی حد و حصر نیست. تفاهم دوحه دریچه باریکی را برای کابل فراهم میکند تا با از بین بردن شبکههای TTP و BLA مطابقت خود را نشان دهد. اسلام آباد تصریح کرده است که در صورت تداوم تروریسم فرامرزی، این حق را برای خود محفوظ می دارد که اقدام دفاعی «محکم و متناسب» از جمله حملات دقیق به پناهگاه های تروریستی در افغانستان انجام دهد.
در عین حال، پاکستان همچنان طرفدار راه حل های دیپلماتیک و تعامل منطقه ای است. این سازمان به دنبال همکاری با میانجی هایی مانند قطر و ترکیه و همچنین پلتفرم هایی مانند سازمان همکاری شانگهای و سازمان همکاری اسلامی است تا از پاسخگویی اطمینان حاصل کند. با این حال، تنها در صورتی پیشرفت معنادار حاصل خواهد شد که رژیم طالبان از سیاست انکار خود دست بردارد و به تعهدات خود تحت توافق دوحه عمل کند.
رژیم طالبان می تواند به عنوان یک همسایه مسئول عمل کند و نگرانی های امنیتی مشروع پاکستان را برطرف کند، یا با ادامه پناه دادن به گروه های تروریستی، خطر انزوای بین المللی را به خطر بیندازد. این انتخاب نه تنها سرنوشت روابط دوجانبه بلکه ثبات آینده جنوب آسیا را نیز تعیین خواهد کرد.